رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

غم آلود

می گذرد

مثل همه روزهای جمعه

مثل همه روزهایی که به غم آلوده است.

کاش می توانستم برای زخم هایت درمانی بیابم.




عاشقانه

"سعی کن عاشق کسی بشی که اگه سرتو رو شونه هاش گذاشتیو خوابت برد
سرتو رو زمین نزاره !"

درد

"ﺩﺭﺩ ” ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺩﯾﺪ
ﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﺸﻪ، ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﮐﻪ، ﺑﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯿﺒﺮﻥ
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ،
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ،
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﮐﺸﯿﺪﻥ،
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ
ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺪﻥ …
ﻫﻤﯿﻨﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺸﻮﻧﻮ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻥ “ﺧﻮﺑﻢ ” ، ” ﺧﻮﺑﯿﻢ ” …
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﻪ ﺧﻮﺑﻢ …
ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭﯾﺪ؟ …
.

دنیای تو

رویای من !



همه کس من !


باور کن من هم بیاد تو هستم


حتی زیر همین خروارها خاک


حال دلم از تو بدتر است


باور کن من هم بیاد تو هستم


هنوز بارو ندارم  تو را دیگر ندارم 


هنوز رفتن خویش را باور ندارم


تجربه ندیدن تو تجربه تلخی است


باور کن من هم بیاد تو هستم


می دانم 5 سال گذشت...


و یاد من ترا آزرد 


قلب ترا بد شکست


دست تقدیر بود


خواست خدا بود


من اسیر خاک شوم و تو در دنیا بمانی


می دانم چقدر سخت است


یقین بدار برای من جدایی از تو سخت بود


امروز که بر مزارم آمدی


دلم می خواست از خاک برخیزم


و ترا سیر تماشا کنم 


بلا گردون تو شوم


بپذیر دیگر من نیستم


بپذیر " همسرت" دیگر نیست


بمان


بمان با خاطرات خوش


و


و


دعا کن


دعا کن


شاید


شاید 


به دنیای تو بر گردم "




همسرت م

باور

بگذار همین را باور کنم ؛ هنوز در یاد تو جاری ام.

درد مبهم

می گویند اگر سفر کنی؛ خیلی چیزها را فراموش خواهی کرد. اما من رفتم و نتوانستم با تو نبودن را از یاد ببرم. من نیز معتقدم رفتن یه عاشق را عاشق تر می کند.

"سفر کردم
که از یادم بری
دیدم نمی شه
آخه عشق یه عاشق
با ندیدن کم نمی شه
غم دور از تو بودن
یه بی بال و پرم کردم
نرفت از یاد من عشق
سفر عاشق ترم کرد
"


یاد همه آنهایی که روزی در کنارمان نفس می کشیدند و اکنون باور نبودنشان درد مبهم است که برایش پاسخی نخواهی یافت

تاوان

مرا دچار احساسات نکن

از من دیگر گذشت التماس کنم ترا 

آخر پای تو تاوان تلخی داده ام.

نگاه من

یقین بدار

نگاهم رو به همان آسمانی ست که روزی ترا از من گرفت.

تب زخمها


بعد تو هنوز با خودم حرفها می زنم

مثل دیوانه ها

سراغت را از همه دنیا می گیرم.

تب زخمهایم بالاست

بتو که فکر می کنم

به کما نزدیک تر می شوم...

شنیدنی ها

بــــرای ِ هــر کـس کـه رفــتـنی سـت

فــــقـط بــــایــــد ..

کنــــار ایــستــاد ..

و ..

راه بـــــاز کـــــرد !

بــه هـمـیـن ســـادگــــی !

----


ببند در آن دلت را …


که به روی همه باز است


یخ کردم …



-----------------------


هر چقدر

عطـــرت را عوض کنی

باز هم تنـــت

بوی کثیف خیـــانت را میدهد…

عزیز لعنـــتی ام…


--------------------------


چشمهای تو شفاف ترین برکه هاست

اما قامت من شاید آنقدر بلند

که توی چشمهای تو جا نمی شود

باید برای عاشقی هایم

دریا می جستم !



----------------------------



حالم به هم می خورد از کلمه های “عزیزم” و “عشقم”

من را همان “ببین” صدا کن…!



-----------------------



یه سری از عقل فقط دندونشو دارن . . .



-------------------



به بعضیا باید گفت :

شما سیرابی گاوم نیستی چه برسه به جیگر ما !!!



-----------------------

عاشق آن لحظه ام

که نه از تو

و نه از تعلقات تو خبری نیست . . .


-------------------------



درد مـــــن چشمـــــانـــی بــــو د

کــه بــه مــن اشکــ هدیـــه میــــداد

و بــه دیگــــران چشمــــــــکــ ـ ـ  ـــ !‬



----------------------------



حالا که رفته ای

حسابی که هوا را بی من نفس کشیدی

سر دو راهی که رسیدی

 به چپ برو

به جهنم ختم می شود !


-------------------------