رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

جستجو

 

آنچه در جستجوی آنی آنی.

 

 

رویا

به آرزوهای قشنگتون برسین...

دروغ

 

هر کس بد ما به خلق گوید ما دیده به بد نمی خراشیم

ما نیکی او به خلق گوئیم تا هر دو دروغ گفته باشیم...

 

 

 

به آرزوهای قشنگتون برسین....

رویا

تنها باد

 

سایه شدم و صدا کردم:

کو مرز پریدن ها٬ دین ها؟ کو اوج نه من دره او ؟

و ندا آمد : لب بسته بپو.

مرغی رفت٬ تنها بود٬ پر شد جام شگفت.

و ندا آمد: بر تو گوارا باد تنهایی تنها باد!

دستم در کوه سحر او می چید او می چید.

 و ندا آمد : و هجومی از خورشید.

از صخره شدم بالا٬ در هر گام٬ دنیایی تنهاتر٬ زیباتر.

و ندا آمد: بالاتر٬ بالاتر!

آوازی از ره دور: جنگلها می خوانند؟

و ندا آمد : خلوت ها می آیند.

و شیاری ز هراس.

و ندا آمد : یادی بود٬ پیدا شد٬ پهنه چه زیبا شد!

او  پرده ز هم وا باید٬ درها هم

و ندا آمد: پرها هم.

 

سهراب سپهری  

انتظار

 

 

انتظاری نوسان داشت.

نگاهی در راه مانده بود

و صدایی در تنهایی می گریست...

 

رویا

دل من

 

 

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که باید بروم حوصله ای نیست

و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

رفتی خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست...

 

رو یا

به آرزوهای قشنگتون برسین...