رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

برای رومانا

 

 

در محکمه بین من ــــــــــــــــــ  عشق ــــــــــــــــــــــ تو

من و تو محکوم هستیم و عشق همچنان باقیست..

برای دلم

 

خداوندا!

ما انسانیم و عظمت خود را نمی شناسیم.

خداوندا!

فروتنی طلب خواسته هامان را به ما عطا کن

چرا که هیچ آرزویی پوچ و هیچ تمنایی بیهوده نیست..

 

Coelho-Paulo

بدون شرح

 

من این جا بس دلم تنگ است...

و هر سازی که

می بینم بد آهنگ است...

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت

بگذاریم

ببینیم آسمان هرکجا

آیا همین رنگ است؟...

 

زمان

 

پاندول ساعت دیگر حرکت نمی کرد. ایستاده بود و خاموش،

صدای تیک تاکش دیگر به گوش نمی رسید.

جلو رفتم و پرسیدم، خروسک من!

دیگر نمی خوانی؟ خسته شده ای؟

جواب داد: آری خسته شدم،

بس که داد زدم و گفتم لحظه ها را دریاب، زمان را از مرگ نجات بده.


گرفته شده از کتاب " ما و شما "


www.alivaram. com

--------------------------------------------------------

 

معجزات در لحظاتی غیر منتظر و برای کسانی که به هیچ وجه در انتظارش نیستند

 روی می دهند...

 

چند کلام

 

چنین گفت زرتشت:....عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار ، از تنفر متنفر باش ، به مهربانی مهر بورز با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش...

 

-----------------------------------

 

از من نپرس که منتظرت بوده ام یا نه از پنجره بپرس که ازطلوع تا غروب میهمانش بوده ام از باغچه بپرس از نرگس ها ومریم ها که از بی مهری ام خشک شده اند.

 

------------------------------------

 

ای کاش ماه می دانست از این همه سیاره و ستاره فقط یکی مشتری ست ...

 

 

برای دوست..

 

 

می خواهی بروی ؟!

 پس بی بهانه برو !

 بیدار نکن خاطره های خواب آلوده را ...

صدایت همان صدا ،

نگاهت نـاتـنی و دستهایت سرد است ،

و من می دانم : محبت ساختگیـت ،

عشق دروغینت و چشمان پر فریبت ،

آخر روزی گرفتارت خواهند ساخت ...

 

نه محبت پول خردیـست در دستان تو ،

 و نه من گدایی هستـم دست گشوده فرا روی تو !

نه ، نه عزیزم ، این ممکن نیست !

چون وقارم همانند قلبم شکستـنی نیست ...

می خواهی بروی ؟

این راه ، این هم تو !

ولی حالا که می روی ،

بدان : هر گاه خواستی برگردی ،

بسترت بالشی خاردار خواهد بود ،

 و پیشوازت چشمانیست که دیگر هیچگاه گرمای نگاهشان را حس نخواهی کرد ...

 می خواهی بروی ؟

پس نه حرفی بزن و نه چیزی بگو ،

 دیگر حتی نگاهـم هم نکن !

 نیست شو چون غریبه ها در مه و دود ...

 دلبستـه چه چیزی بودی ،

 که نـتوانستی بگویی ؟!

و اکنون در پی دیدن هزاران عیب منی ! می خواهی بروی ،

بی بهانه برو ...

 

 

 

 

با تشکر از رویا -علیرضا

عشق های این دوره

 

روزگاریست همه عرض بدن می خواهند/

همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند/

دیو هستند ولی مثل پری می پوشند/

گرگهایی که لباس پدری می پوشند/

آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند/

عشقها را همه با دور کمر می سنجند/

خوب طبیعیست به پایان برسد/

عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد...

با تشکر از سارا

چند کلام

 

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

 گفتی که باید بروم حو صله ای نیست

 گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

 رفتی خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مسا له ای نیست..

 -------------------------------------------------------------------------

 

در جلسه امتحان عشق من مانده ام و یک برگه سفید ! یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی. . . درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود ! در این سکوت بغض آلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند ! و برگه سفیدم عاشقانه قطره را به آغوش می کشد ! عشق تو نوشتنی نیست . . . در برگه ام ، کنار آن قطره یک قلب کوچک می کشم ! وقت تمام است . . . برگه ها بالا..

 -------------------------------------------------------------------------

 همیشه فکر کن تو یه دنیای شیشه ای زندگی میکنی. پس سعی کن به طرفه کسی سنگ پرتاب نکنی چون اولین چیزی که میشکنه دنیای خودته ......

 

 

 

با تشکر از Ashura

 

 

سخن نغز

 

ما با گذشت زمان تغییر می کنیم. زمان وظیفه خود را شرافتمندانه انجام می دهد.

                                                  دیکنز

 

 

یک کلام

 

به پایان فکر نکن .... اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند...

 بگذار که پایان تو را غافلگیر کند... درست مانند آغاز.