رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رنگ عشق

محراب رنگ خون گرفت


بازم من و جاده چالوس

سلام

دوباره شنبه عجیب اتفاقی افتاد ساعت 8.30 شب بود که بسرم زد برم بیرون. تا امدم بخودم بیام سر از جاده چالوس درآوردم. تنها جایی که آروم میشم و راندگی در شب منو دیوونه و مست می کنه. خدایا چقدر خوبه بعضی وقتها تنها بری بیرون و با دلت تنها باشی.

خدایا چقدر خوبه تو هستی بگذار دیگران نباشند. تو هستی برای من کافیه.

استامت یک زن


این روزها در دنیای عجیبی گیر افتاده ام.

خدایا

مگر یک زن چقدر استامت دارد

خاطرات کودکی ام


سلام



انگار این روزگار قسم خورده همه عزیزان را از من بگیرد. در غم بیماری مادر بزرگم تنها بازمانده خاطرات کودکی امٰ چند روز سکوت دارم.

حدیث عشق



من دیگر حدیث عشق را باور ندارم.

زود رنج شدم

سلام به همه خوبان


مدتیه خیلی زود رنج شدم. خیلی سعی کردم آروم باشم و سخت نگیرم. تو این هفته دوبار زدم به جاده. اونم نیمه شب. دیگه جاده چالوس رو چشم بسته می رم و میام. تنها جایی که در ایران ازش خاطره ای ندارم. بنابراین هرگز ازش خاطره نمی سازم تا در ذهنم خراب نشه. خلاصه دیشب خیلی با تنهائیم  حال کردم. (کوچه بازاری حرف زدن بد نیست ها!!)

موسیقی ملایم و تونلهای جاده چالوس و چشم بسته رانندگی کردن هنره!



به آرزوهای قشنگتون برسین...



رویا

دوست داشتن

دوست داشتن مثل چسب زخم می مونه؛ اگر کنده شد، برای بار دوم هرگز نخواهد چسبید.

گله

از تو هرگز شکایتی ندارم


تنها گله ام از تنهایی است 


که لحظه ای مرا رها نمی کند.

هزینه دل

برای رسیدن به آرامش

برای رسیدن به امنیت

برای رسیدن به واقعیت

برای رسیدن به هر چه راستی و زیبایی است

کمی باید از دل هزینه کرد.


نقش مرد

من یک زنم

نمی توانم نقش یک مرد را بازی کنم

چون یک زن آفریده شده ام.



من یک زنم

با تمام دردها

با تمام رنجها

با تمام احساسات زنانه ام

نمی توانم دلی از سنگ داشته باشم.



من یک زنم

نمی توانم مثل یک مرد بی خیال باشم



من یک زنم

می خواهم تمام احساسات زنانه ام را خرج کنم


من یک زنم

نمی توانم تک محور باشم

من می توانم حواسم به همه چیز و همه کس باشد



من یک زنم

یک زن شرقی

با همه خوبی ها که در من گنجانده شده است

نمی توانم نقش یک مرد را بازی کنم.

نمی توانم ...



برای همسرم