رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

مهمان خدایم


عازم یک سفرم ، سفری دور به جایی نزدیک

سفری از خود من تا به خودم ، مدتی هست نگاهم

به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست

روزهای در پیش رو


ایمان دارم

به روزهایی که در پیش است

روزهایی است که از آن من است

شبهایی سرشار از عشق و مستی است

لحظه هایش آکنده از عطر خوبی ها

و فارغ از بدی ها خواهد بود.



آمین

روزی دیگر

سلام به همه خوبان


امروز 22 بهمن سالروز انقلاب اسلامی ایران و در واقع روز استقلال ایران است. درست یک سل بعدش من متولد شدم بنابراین از روزهای انقلاب چیزی به خاطر ندارم. امروز رو استراحت می کنم و فردا کنکور ارشد دارم. مثل همیشه منو می اندازن جایی که همیشه ترافیک هست و جای پارک پیدا نمی شه. دانشگاه تهران -  پل گیشا حوزه امتحانی ام هست. نمی دونم از بچه های کارشناسی کسی رو می بینم یا نه؟

به هر حال قبول نشدن تو کانون ضربه سختی به من زد و تمام برنامه های منو عوض کرد. راستش یه جورایی بی انگیزم کرد. در واقع الان فقط دارم گذران می کنم و آینده دیگه برام مهم نیست. یه پیشنهاد سفر بهم شده که اگر پول و ویزاش جور بشه می رم. ممکنه یه ماه ایران نباشم. البته قبلش هم یه سری به دریای شمال ایران می زنم. احساس می کنم به آرامش دریا نیاز دارم و حتما که تنها می رم. همه سر کارن حوصله و وقت دریا اومدن رو ندارن.. حالا منو م یگین حاضرم تمام عمرم تو سفر باشه و لحظه ای تو خونه و بیکار نباشم.

امیدوارم این سفر جور بشه چون بعدش هم باید برم یونان. یه پرونده مربوط به یکی از دیپلمات دارم که باید حتما وکالتشو از سفارت ایران ایران در آتن بگیرم. یکسال میشه که هنوز نتونستم هزینه سفر و غیره رو جور کنم آخه من هزینه های دیگر هم دارم. بعدش هم مگه چقدر درآمد دارم من


و در آخر امیدوارم همه به آرزوهای قشنگشون برسن برای من هم دعا کنید زندگی ام به همین منوال بگذره. راستی اگر بگم به همه آرزوهام رسیدم باورتون میشه؟!!!




به آرزوهای قشنگتون برسین...

رویا


نگاه من

یقین بدار

نگاهم رو به همان آسمانی ست که روزی ترا از من گرفت.

مرغ عشق


سلام به همه خوبان


امیدوارم عزاداریتان قبول باشه و قسمت بشه برین کربلا البته منم باز دلم می خواد برم. فکر می کردم یک بار برم کربلا آتش دلم ساکت میشه اما نشد . گاهی یادم میاد. یعنی از سال 90 که به اتفاق پدر و مادرم به سفر معنوی کربلا رفتیم؛ دلمو اونجا جا گذاشتم. و بیشتر در نجف اشرف حرم امام علی (ع). باور کنید برگردم دلمو اونجا می بینم.


این چند روز در مراسم های مختلف عزاداری شرکت کردم اما آسمون سینه ام وا نشد که نشد.

خواهر یکی از دوستانم دو تا پرنده - مرغ عشق- به من هدیه داده که به زودی عکسشونو می زارم اینجا. فضای اتاقم زنده شده.

برای همه شما آرزوی سلامتی و زندگی سرشار از عشق و محبت آرزومندم.


به آرزوهای قشنگتون برسین...

رویا

کدام دل؟!!




دلمان خوش است که مینویسیم و دیگران میخوانند، و عده ای میگویند: آه چه زیبا!

و بعضی اشک میریزند و بعضی ها میخندند!

دلمان خوش است به دروغ هایی که از راست بودن قشنگترند…

به شاخه گلی دل میبندیم و با جمله ای دل میکنیم…

دلمان خوش میشود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی!

و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود چقدر راحت پشت پا میزنیم به همه چیز…

و چه ساده میشکنیم همه چیز را…

حتی دلی را…

دلمان خوش است… اما کدام دل!!!.؟؟؟



نفس های تو


در جهانی که نفسهای تو را کم دارد؛ برایم حس سیانور دارد. 

درخت عشق

در ادامه تو ایستاده ام

تا درخت استوار عشق سرافکنده نباشد.

زخم

" من اون زخمی رو خوردم

که تو از حس کردنش مردی!"

هوس


این روزها هوای تو دارد دلم

بغض فرو برده کنج قفس دارد دلم

صبح ها هوا سرد است

تنم عریان از نوازش 

هوس گرمای دستان تو دارد دلم