رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

کار بلد

گرچه دورم

اما همین یاد کارش را بلد است

عجب می سوزاند.


نفس های تو


در جهانی که نفسهای تو را کم دارد؛ برایم حس سیانور دارد. 

درخت عشق

در ادامه تو ایستاده ام

تا درخت استوار عشق سرافکنده نباشد.

زخم

" من اون زخمی رو خوردم

که تو از حس کردنش مردی!"