رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

ادامه سفر به عمان - بخش دوم

در شهر مسقط تنها یک فرودگاه وجود دارد که متخص پروازهای داخلی و خارجی است. فرودگاهی تقریبا کوچک اما تقریبا تمامی پروازهای خوب دنیا را در خودش جا داده. به هیچ عنوان اجباری برای حجاب زنان نیست و افراد غیر اتباع آزاد هستند و نیازی نیست که پوشش کامل داشته باشند. تنها فرق کشور عمان در مورد اسلام هم همین که نیازی به حجاب اجباری نیست. ولی خوب من به عنوان یک فرد مسلمان که از ایران به عمان می رفتم زیاد جالب نبود که بی حجاب باشم. بنابراین در تمام مدت حجاب را رعایت کردم. زیر مردم بومی عمان کاملا مذهبی و خواستار حجاب هستند. بنابراین افراد هندی، پاکستانی و ... بودند که می توانستند بدون حجاب و پوشش اسلامی به راحتی و آزاد رفت و آمد کنند.

شهر مسقط زیباست. خیابان زیبایی در مسقط وجود دارد که بنام سلطان قابوس مذین شده است و دارای درختان خرما است و بسیار بسیار تمیز است. تقریبا می توانم بگویم که در هیج جای عمان جای کثیفی نخواهید یافت مگر اینکه هندی ها در اکثریت باشند البته پاکستانی را هم از قلم نندازیم.

پروازهای ورودی و خروجی فرودگاه در کنار هم قرار دارند و پارکینگ های متوقت و چند روز توقف وجود دارد که بصورت الکترونیکی است و کارمندی در آنها نیست و هزینه پارکینگ ها به راحتی قابل پرداخت است. (الله اکبر چقدر شبیه ایرانه !!!!)


ماشین کرایه آخرین مدل ها اتومات البته به راحتی در فرودگاه در اختیار شما گذاشته می شود. امنیت جامعه بسیار عالی است. در شهر مسقط چند منطقه صنعتی وجود دارد که مردم نیازهای صنعتی را از آنجا تهیه می کنند که البته مدرن نیست و نیاز به رسیدگی دارد و مطمئن هستم سلطان قابوس به آنها رسیدگی خواهد کرد.

هتل ها از 3 ستاره شروع می شود و با توجه به امکانات اضافه قیمت آن بیشتر خواهد شد. حتی هتل های لاکسچری در حدود 250 ریال عمان به ازای هر شب با دیسکو و کازینو نیز در اختیارتان است و بخاطر همین است که گردشگران خارجی به عمان سفر می کنند.

کمترین نرخ و شاید مناسب ترین نرخ از 30 ریال عمان شروع می شود و تا 300 ریال در فصل های مناسب گرانتر نیز خواهد بود. من در هتل سفیر اینترنشنال برای سه شب اقامت داشتم .

اینترنت در تمامی جاهای کشور عمان جوابگو بود حتی در معادن که دسترسی محدود بود اما امکانات خوبی داشت.

رانندگی بسیار قانونمند مردم عمانی که براستی مرا متعجب کرد. برای مثال کسی که می خواست از پارکینک خارج شود در اولویت بود البته این رفتار بقیه مردم بود که رانندگی خوب را می توان در این کشور تجربه کرد.

شاید دلیل اصلی این قانونمند بودن عمانی ها، جریمه های سنگین شرطه یا همان پلیس بود که خلافی را در سطح پایین نگه داشته است. من به زحمت پلیس در خیابانها دیدم زیرا مردم براستی قانون را رعایت می کردند. البته بودند کسانی که به دست پلیس ادب می شوند.

ساخت مساجد بسیار باشگوه از دیگر خدمتهایی بود که سلطان قابوس در این کشور داشته است. کشور عمان کشور سرسبزی نیست و تنها بندر صلاله در جنوب عمان است که در ماههایی از سال مثل جولای سرسبز و شمال ایران است. اپر قصد سفر به بندر صلاله دارید برای تفریح جولای بهترین زمان است البته حتما با ماشین شاسی بلند و قدرتمند زیر جاده های گل آلود و سختی دارد در فصول بارانی. که البته همه عمانی ها در این ماه به صلاله می روند برای تفریح و خوشگذرانی.

هتل در عربی فندق نام دارد.

من دیگه وقت نکردم که سری به سفارت ایران بزنم و با رایزن بازرگانی دیداری داشته باشم.

همانطور که قبلا عرض کردم بهترین مکان برای تبدیل ارز، صرافی ها هستند. هرگز ارز را در فرودگاه تبدیل نکنید که مبلغی را به عنوان کارمزد کم می کنند.

در همه جای شهرها هایپرمارکت وجود دارد که همه نیازها را می توان از آنجا تهیه کرد که اکثرا هم خارجی است و عمان از خود چیز ی برای تولید ندارد و بیشتر وارد کننده است.

واحد ارزی ریال عمان واحد سوم دنیاست بعد از کویت و بحرین. در کنار بندر مسقط می توان چندین پالایشگاه نفتی را مشاهده کرد. دریای عمان بسیار زیبا و صد البته تمیز است. حتی یک برگ روی زمین نخواهید دید. براستی از تمیزی کشور عمان هر چه بگویم کم گفته ام.


منطقه ای به نام روی وجود دارد که بسیار زیباست و چند کشتی عظیم مسافربری در آنها پهلو گرفته اند. خیلی دلم می خواست یک سفر دریایی طولانی با این کشتی های کروز داشته باشم. اما ...

وجود پارکینگ های خوب شما را از نگرانی در خواهد آورد. در کشور عمان هرکز نگران پارک خودرو نباشید مردم به اندازه کافی مهربان هستند.

در خیابانها اکثرا خارجی دیده می شود که یا برای عمانی ها کار می کنند و یا برای گردش آمده اند. جمعیت کشور عمان و فقط عمانی در حدود 3 میلیون نفر است و بقیه اتباغ خارجی هستند.

یادم رفتم بگویم در هنگام سفر حتما ویزای خود را پرینت بگیرید و در زمان کارت پرواز نشان دهید در غیر انصورت اجازه پرواز ندارید. در فرودگاه مسقط نیز در قسمت هویت شناسی نیز باید ارایه دهید که مشخصات ویزا را در پاسپوتتان درج کنند.

آقایی که در قسمت تشخیص بود به عربی پرسید که عربی می دانم یا نه ؟به انگلیسی  گفتم نمی دانم ولی خیلی دوست دارم یاد بگیرم. پلیس ها رفتار خوبی با خارجی ها دارند و حداکثر کمک را ارایه می دهند. به رشوه گیری و رشوه دادند به شدت برخورد می شود. میزان اختلاس در حد صفر قرار دارد. (الله اکبر چقدر شبیه ایرانه ؟؟!!!) کسی حقوق 200 میلیون تومانی نداره@!!!!!!!

پلیس زن و پلیس مرد هم علاقه خیلی زیادی به پادشاه سلطان قابوس دارند و زیاد به مسایل خانوادگی هم کاری ندارند. اصلا نمی دانند پادشاه چند فرزند دارد. زیرا از همه لحاظ تامین هستند.

همه عمانی ها دارای شغل و نصب هستند و حتی یک نفر هم به عنوان تکدیگر نخواهید دید. (چقدر شبیه ایرانه؟!!!)

تمامی عمانی ها دارای ماشین های خوب و بروز دنیا هستند مثلا کمترین مبلغ ماشین 2016 از 6 هزار دلار شروع میشه تا کورت و ... رسم و رسومات ازدواج هم تقریبا شبیه ایرانی ها است و بسیار سنت گرا هستند.

روز عزا در کشور عمان تنها متخص به روز رحلت پیامبر (س) و روز عزای دیگری نیست. روزهای تعطیلات عید قربان و عید فطر یک هفته نیز وجود دارد. چند روز هم روز کشور عمان هم هست. مردم عمان با ایرانی ها خوب هستند . پیشینیه این رفتار خوب به زمان جنگ در منطقه ظفار بر می گردد.

نبود آب از دیگر مشکلات کشور عمان است. نمی دانم چرا تا کنون در این مورد سرمایه گذاری نشده است. آب معدنی به وفور وجود دارد. آب های منازل هم آبهای زیر زمینی و آب دریاست که قابل شرب نیست. اما مشکل اساسی وجود ندارد چون آب معدنی قیمتی ندارد.

آب و هوای کشور عمان در فصل پایانی سال میلادی خوب و خنک است اما در ماههای دیگر سال بشدت گرم و خشک است. در کنار دریا نیز بشدت شرجی است.

انرژی برق در این کشور زیاد است. مصرف آن بسیار بالاست در واقع اگر این هم نبود عمان جای زندگی نبود. تمامی مال ها و پاساژها بسیار خنک است و برندهای مهم دنیا در آنها دیده می شود.

غذاهای متنوع که از خوردن آن سیر نخواهید شد. از غذاهای هندی گرفته تا غذاهای آمریکایی و اروپایی. وجود رستوانهای خیلی زیاد این کشور را زیبا کرده است. از 1 ریال عمان غذا بود تا 5 ریال. KFC و مک دونالدز تنها جاهایی بودند که من می توانستم غذا بخورم. زیرا دائقه ام بیشتر سازگار بود تا غذاهای هندی و ...

غذاهای فوق العاده خوشمزه. جای همه خالی.

میوه ها همه وارداتی و گران هستند مپلا سه تا پرتقال را 1 ریال خریدم. یا پنج موز رو 3 ریال خریدم. هر دفعه برای خرید می رفتم حدود بیست ریال خرج می کردم. برای مدت سه هفته که البته بیشتر آن را مهمان بودم حدود 3 هزار دلار هزینه شد.

اصلا به فکر خرید لباس نباشید زیر اکثرا عمانی است و سایز آنها به ما نمی خورد. خرید تعدادی چای ساخت و تولید و شاید فقط بسته بندی عمان خریدم که شبیه کله مورچه ای بود. ادکلن ها بسیار گران و عودهای مخصوص را فراموش نکنید سعی کنید یکی به شما هدیه بدهد. یکی از مشتریان شرکت به من یک ادکلن زنانه و عود خوش بود هدیه دارد که البته طعم زعفران را قبلا به ایشان داده بودم. یک بسته زعفران نفیس ایرانی هدیه دادم.

شهر مسقط برای دفاتر مرکزی شرکتها مناسب است و می توان با قیمت مناسب اجاره کرد.

وجود خیابانهای تمیز و بزرگ  شما را به رانندگی مطلوب نزدیک می کند. برای این سه روز راننده گرفتم. اما در شهر دیگر ماشین گرفتم و خود رانندگی کردم.

در شهر مسقط من به هدفم نرسیدم. بنابراین شهر مسقط را به مقصد شهر نزوی ترک کردم.



ادامه دارد....




سفر به عمان - 1395

سفر تجاری به کشور عمان - بخش اول


بر اساس نیاز شرکت به کشور عمان سفرکردم. چقدر خوبه هر کی هر سفری می ره تجربیاتش رو در اختیار بقیه بزاره.

تو اینترنت خیلی تلاش کردم اطلاعات بگیرم اما نبود. بنابراین ترجیح دادم تا تجربه کنم.

هر ریال عمان برابر 9200 تومان ایران

هر 500 دلار آمریکا 192 ریال عمان RO

بهتره بدونید که بهترین پرواز به عمان با عمان ایر یا همان طیران العمانی هست که رفت و برکشت در حدود 1 میلیون 600 هزار تومان میشه. بهتره از طرفه عمانی ویزا بگیرید که نیازی به ضمانت و پروسه طولانی آژانسها برای خالی کردن جیب شما طی نشه. من ویزای اکسپرس رو توصیه می کنم که در حدود 30 ریال عمان هزینه داره و طرف عمانی از طریق اداره پلیس یا رویال پلیس عمان، دریافت می کند.

شهرهای مهم عمان عبارت است: مسقط، صلاله، نزوی، صحار، صور و البریمی که نزدیک مرز امارات متحده است.

فاصله زمانی پرواز از تهران به مسقط 2 ساعت و 50 دقیقه است و به محض ورود به هواپیما با استقبال گرم مهمانداران تقریبی روسی روبرو می شوید. به طور معمول در کشور عمان، زنان عرب به کار گمارده نمی شوند و بیشتر در خانه بسر می برند.

دانستن حداقل زبان انگلیسی کارتان را بخوبی راه اندازد. عمان از سه ملیت تشکیل می شود عمانی، هندی، فیلپینی و تا حدودی ترک

تمامی کارگران، عمال و غیره هندی، پاکستانی، فیلیپین و شاید ترک باشند. ولی عمدتا هندی هستند و میشه گفت بعد از مدتی هندوستان دوم کشور عمان خواهد بود.

نرخ بنزین بطور معمول ممتاز و عادی است. 1450 تومان هر لیتر بنزین ممتاز یا همان سوپر است.

بهترین محل برای تبدیل ارز بیرون از فرودگاه است.

بهترین محل برای کرایه اتومبیل اگر قصد دارید خودتان رانندگی کنید و مثلا چند روز داشته باشید خود فرودگاه است. با کمترین نزخ مثلا اتومبیل سانی نیسان 13 یا 15 ریال عمان است.

راننده پیدا نخواهید کرد که شما را همراهی کند پس بهتر است قبل از سفر نسبت به تهیه گواهینامه بین المللی در تهران واقع در خ آزادی بین بهبودی و خ خوش که در عرض ده دقیقه صادر می شود، اقدام کنید.

من مجبور شدم سه روز اتومبیل با راننده که به سختی پیدا شد و به ازای هر روز 50 ریال عمان برابر با حدود 460 هزار تومان پرداخت کنم. اما برای بقیه مدت حدود دو هفته خودم رانندگی کردم.



ادامه دارد


من و جاده چالوس و تنهایی

سلام به همه خوبان


سه روز پیش از محل کار که برگشتم احساس کردم بغض سنگینی به گلویم چنگ انداخته. نخیر نشد. آسمون سینه ام با گریه هم باز نشد. زد به سرم بلند شدم و آتیش کردم و زدم به جاده.

مثل همیشه من و جاده چالوس البته تا کنار سد کرج .

موقع رفتن مثل همیشه موسیقی ملایم به همراه دردی که در سینه داشتم به جانم آتش انداخت.

منم که جاده چالوس رو چشم بسته می رم حتی می دونم کجا پلیس در کمینه که یک نیسان وانت بچه چالوس نزدیک بود منو دست پلیس بده که متاسفانه در چاه خودش افتاد. خخخخخخخخخخخخخخخ

جاده تقریبا کسی نبود. فضای سرسبز و بوی نمی که در کوهستان پیچیده بود آدمو به خلا فرو می بره. تنها دلخوشی من این ماشین و این جاده هاست.

از تونل فکر کنم سرعت 30 تا بیشتر نداشتم. ماشینهای پشت سری هم همه عاشق بودند. مثل من با چراغ و بوق ...

به هر حال نزدیک سد کرج شدم و زدم کنار.

کنار سد ایستادم و آب آرام اون خیره شدم. خیلی وقت بود به این آرامش نیاز داشتم هر چند دریا چیز دیگه ای است.

به اندازه نیم ساعت نشستم. راحت برگشت رو خیلی طول دادم در مسیر در رستورانی شام خوردم و برگشتم به سمت منزل.

از وسط راه مسیرمو به سمت گلشهر کج کردم. ترافیک بود عجب اشتباهی کردم. ساعت 11 شب بود که به خونه رسیدم در حالی که تا خونه ما راه زیادی نیست. حسابی خسته شده بودم. چرا که گریه تو راهی منو اساسی از پا انداخته بود. نمی دونم چطوری خوابم برد. اینم از امروزمون که یهویی تصمیم می گیری و میری جاده چالوس.



به آرزوهای قشنگتون برسین...


رویا

سفر به شیراز

سلام به همه خوبان


امشب ساعت 8 تهران رو به مقصد شیراز و یزد ترک می کنیم. ان شاا... 8 فروردین تهران هستم.

پیشاپیش سال نو مبارک به آرزوهای قشنگتون برسین...


رویا

شیراز

سلام به همه خوبان


دیروز صبح یادم رفت موبایلمو با خودم ببرم شرکت بنابراین وسط راه هم حوصله نداشتم برگردم و بردارمش. وقتی شب برگشتم دیدم بله از اتحادیه زنگ زدن. با خانم م تماس گرفتم گفت آره تماس گرفتند که بریم و گواهی رو ببریم برای وزارت فرهنگ و ارشاد واقع در مطهری.

به هر حال امروز صبح تماس گرفتم خبری نبود مثل اینکه تعطیل بودند.

خواهر تماس گرفت که خودتو جمع و جور کن خانوادگی برای مسافرت بریم شیراز. تو این وضعیت بی پولی شیرازم کجا بود !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بابا تو شیراز بود. فکر کنم اگر بخواهیم بریم سه تا ماشین می شم و 14 نفر خواهیم بود با بابا می شیم 15 نفر تکمیل شد ظرفیت.

احتمالا قوی شیراز مقصد بعدی من خواهد بود که 28 اسفند راه می افتیم و روز عید اونجا خواهیم بود به امید خدا.



به آرزوهای قشنگتون برسین...

موبایلتون رو هم فراموش نکنید چون دقیقا زمانی که فراموشش می کنید آدمهای خاص بهتون زنگ می زنن.............


رویا

من و جاده چالوس و تنهایی


سلام به همه خوبان


دیشب دیر خوابیدم و به خودم قول دادم تا فردا لنگ ظهر می خوابم. یه نگاهی به اوضاع و احوال مرغ عشق ها کردم و خوابیدم.

فکر کنم حدود ساعت 6 صبح بود که بیدار شدم . وااااااااااااااااااای خدای من دیگه خوابم نیومد. از این پهلو به اون پهلو شدم تا ساعت شد 5 دقیقه به ده صبح. بیدار شدم و مسواک رو زدم و رفتم نانوایی تا نون تازه بگیرم. شاطر مثل همیشه گفت: برشته باشه دیگه!!

من انگاری قیافه ام می خوره که نون برشته بخورم. بالاخره 4 تا نون تافتون گرفتم و راهی خونه شدم. بله!! طبق معلوم برادرزاده 4 ساله اومده خونه من درو باز گذاشته . به خیر گذشت که جوجوها نرفتند بیرون. رفتم طبقه بالا یه نون دادم خواهرم و گلنوش - برادرزاده ام آویزان من شد که من می خوام با تو صبحانه بخورم. خلاصه بادکنکشو برداشت و راهی خونه من شدیم. هی دورش گشتم و نازشو خریدم تا نشست و با من صبحانه خورد. اینم بگم یه خواهرزاده دارم که اسمش زهراست به چای شیرین میگه صبحانه. یعنی اگر همه چیز بزاری جلوش بخوره اگر چای شیرین نباشه میگه من صبحانه نخوردم.

یه زنگ به عرفان خواهرزاده ام که اردو رفته مشهد زدم و حالشو پرسیدم .

خدایا چیکار کنم حوصله خونه موندن ندارم. از طرفی بنزین هم ندارم. کجا برم آخخخخخخخخخخخهههههههههه

یه پیام دادم دوست که خونه ای بیام خونه اتون که جواب داد ما داریم می ریم اندیشه. بعد ازظهر بیا. منم جواب دادم من دارم می رم بهشت زهرا.

و واقعا هم قصد کردم برم بهشت زهرا . ماشینو تمیز کردم و راه افتادم. هنوز 10 قیقه از خونه دور نشده بودم که یهویی به کله ام زد چرا بهشت زهرا... آخه یک ماهه پیش رفته بودم شاید هم کمتر. راهمو کج کردم و رفتم به سمت جاده چالوس.

جای همه خالی یه موسیقی ملایم هم گذاشتم و راه افتادم شاید 15 تا بنزین داشتم ولی رفتم و برگشتم.

جاده چالوس خلوت بود نسبتا اما پلیس همچنان چند کیلومتر به چند کیلومتر ایستاده بود. یه پراید از من سبقت گرفت که پلیس اونو گه داشت که یه حالی ازش بگیره.

همه یا با زناشون اومده بودند یا دوستاشون. اما تنها بودم اصلا کسی پایه من نیست که یهویی دلش جایی بخواهد بره.

جاده تمیز بود و از برف و غیره خبری نبود. شیشه ام پائین بود. وینه رو رد کردم. زدم کنار و کنار سد ایستادم. ساعت فکر کنم 11 از خونه حرکت کردم ساعت 12 رسیدن وینه سرعتم 60 تا بیشتر نبود می خواستم از جاده لذت ببرم. بقیه ام پشت سر هم می اومدند.

کنار سد ایستادم و به آسمون آبی و هوای تمیز و سد نگاه کردم. چقدر خوب بود. یک ماه پیش که اومده بودم. کوه رو مه شدیدی پوشونده بود اما الان از اون خبری نبود.

چند تا عکس از گوشی در پیتم گرفتم که اگر بجای این گوشی خروس قندی می خریدم شایسته بود.



و دوباره سوار شدم و دور زدم به سمت کرج. ضبطم از کار افتاده بود ... این دیگه آخه بدشناسیه چون من بدون موسیقی حوصله ام سر می ره و خوابم میاد. عجب خوابم گرفته بود. همش خمیازه می کشیدم.

بالاخره بودن موسیقی به سمت خونه رسیدم. خیلی آروم اومدم. ساعت شاید 2.5 بود که خونه رسیدم. سر راه هم بنزین زدم که فردا باید از محل کارم به سمت کلاسهای آموزشی ویژه ای که وزارت فرهنگ و ارشاد گذاشته برم. اینو گفتم که بدونید چقدر واسه بنزین زدن تنبلم.

اومدم خونه کباب تابه ای داشتم اونو خوردم و برای شام مرغ گذاشتم و رفتم یه دراز کشیدم که در خونه امو زدن. مامان بود که ظرف رنگ می خواست. هیچی دیگه بیدار شدم.



به آرزوهای قشنگتون برسین...


رویا


زیارت

سلام به همه خوبان


امروز دیگر دلم پر کشید و رفت. به پابوس امام رضا(ع) می روم. بدرود.

کربلای معلی

کربلا شهریست که چشم بسته هم می توان رفت؛ راهنما دستت را می گیرد.











تنهای جایی که دو دل می شوی!!!




سفر میانه و قم


سلام به همه خوبان


بعد از سفر به مشهد مقدس دو سفر دیگر رفتم. یکی به زادگاههم شهر دوست داشتنی میانه و دیگری شهر قم.

هر دو را در کنار خانواده بودم. گفتم شادی سال آینده دیگر فرصتی برای با خانواده بودن نداشته باشم. دو سفر را با ماشین خودم رفتیم. خیلی خوش گذشت. در شهر میانه دو روستایی را از نزدیک که یکی زادگاه پدرم و دیگری زادگاه مادرم بود، دیدن کردیم.

یادم می یاد در روستای داش بلاغ که به معنای رودخانه ای سنگی است، قصد داشتم که دره را به سمت پائین بروم تا از آب سرچشمه آن دیدن کنم. پایم به سنگی بزرگ برخورد کرد و درد عجیبی در قوزک پایم احساس کردم. مجبور شدم بنشینم و لحظه ای از سکوت سرشار از آرامش کوه و دره لذت ببرم. نخیر. طاقت نیاوردم. و ایستادم و تا جان داشتم بلند داد زد:آهای ی ی ی ی ی ی

انعکاس صدا به سمتم آمد. دلم می خواست همه کسانم را فریاد بزنم. شاید اینگونه صدایم را بشنوند. فلانی و فلانی و فلانی و ...


به هر حال به هر زحمتی بود خود را به پائین درده رساندم چندان چنگی به دل نزد. تازه فهمیدم که این کوه و دره و کشتزار متعلق به خانواده مادریم نیست.

دست از پا درازتر به سمت پارک ماشین ها رسیدم. بله . محلی که باید می رفتیم کمی آن طرف تر بود. با عجله رفتم به سمت دامنه کوه و سبزه چینان به سمت دره به همراه مادر و عروس بزرگمان رفتیم.

خدای من! یک آبشار بسیار زیبا آنجا بود. جای همه خالی البته به قول مادر این آبشار آن زیبایی گذشته را ندارد. 

مادرم می گفت این آبشار روزی آنقدر عظمت داشت که ما جرات نزدیک شدن نداشتیم. عکسهای هم گرفت که در فرصتی دیگر آپلود خواهم کرد.

به محل خانه ای که من در آن متولد شده بودم نیز رفتم. دلم برای کودکی هایم تنگ شده بود. و برای لحظه ای که متولد شده بودم. اما صد افسوس این خانه دیگر نه به من تعلق داشت و نه به پدر بزرگ و مادربزرگم...

خیلی دوست دارم اگر روزی پولی دستم آمد این خانه بخرم و برای روزهای تولدم و یادآوری آنرا حفظ کنم.



به آرزوهای قشنگتون برسین...


رویا