رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

مرغ عشق


سلام به همه خوبان


امیدوارم عزاداریتان قبول باشه و قسمت بشه برین کربلا البته منم باز دلم می خواد برم. فکر می کردم یک بار برم کربلا آتش دلم ساکت میشه اما نشد . گاهی یادم میاد. یعنی از سال 90 که به اتفاق پدر و مادرم به سفر معنوی کربلا رفتیم؛ دلمو اونجا جا گذاشتم. و بیشتر در نجف اشرف حرم امام علی (ع). باور کنید برگردم دلمو اونجا می بینم.


این چند روز در مراسم های مختلف عزاداری شرکت کردم اما آسمون سینه ام وا نشد که نشد.

خواهر یکی از دوستانم دو تا پرنده - مرغ عشق- به من هدیه داده که به زودی عکسشونو می زارم اینجا. فضای اتاقم زنده شده.

برای همه شما آرزوی سلامتی و زندگی سرشار از عشق و محبت آرزومندم.


به آرزوهای قشنگتون برسین...

رویا

کار بلد

گرچه دورم

اما همین یاد کارش را بلد است

عجب می سوزاند.


درخت عشق

در ادامه تو ایستاده ام

تا درخت استوار عشق سرافکنده نباشد.

دوری از عشق



باور کن همین که غم عشق در سینه نداری خوشبختی!