رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

من و جاده چالوس و تنهایی

سلام به همه خوبان


سه روز پیش از محل کار که برگشتم احساس کردم بغض سنگینی به گلویم چنگ انداخته. نخیر نشد. آسمون سینه ام با گریه هم باز نشد. زد به سرم بلند شدم و آتیش کردم و زدم به جاده.

مثل همیشه من و جاده چالوس البته تا کنار سد کرج .

موقع رفتن مثل همیشه موسیقی ملایم به همراه دردی که در سینه داشتم به جانم آتش انداخت.

منم که جاده چالوس رو چشم بسته می رم حتی می دونم کجا پلیس در کمینه که یک نیسان وانت بچه چالوس نزدیک بود منو دست پلیس بده که متاسفانه در چاه خودش افتاد. خخخخخخخخخخخخخخخ

جاده تقریبا کسی نبود. فضای سرسبز و بوی نمی که در کوهستان پیچیده بود آدمو به خلا فرو می بره. تنها دلخوشی من این ماشین و این جاده هاست.

از تونل فکر کنم سرعت 30 تا بیشتر نداشتم. ماشینهای پشت سری هم همه عاشق بودند. مثل من با چراغ و بوق ...

به هر حال نزدیک سد کرج شدم و زدم کنار.

کنار سد ایستادم و آب آرام اون خیره شدم. خیلی وقت بود به این آرامش نیاز داشتم هر چند دریا چیز دیگه ای است.

به اندازه نیم ساعت نشستم. راحت برگشت رو خیلی طول دادم در مسیر در رستورانی شام خوردم و برگشتم به سمت منزل.

از وسط راه مسیرمو به سمت گلشهر کج کردم. ترافیک بود عجب اشتباهی کردم. ساعت 11 شب بود که به خونه رسیدم در حالی که تا خونه ما راه زیادی نیست. حسابی خسته شده بودم. چرا که گریه تو راهی منو اساسی از پا انداخته بود. نمی دونم چطوری خوابم برد. اینم از امروزمون که یهویی تصمیم می گیری و میری جاده چالوس.



به آرزوهای قشنگتون برسین...


رویا

کارهای مردانه

چند سالی هست

که من

کارهای مردانه انجام می دهم

دیگر کم کم دارد باورم می شود

شبیه یک مرد شده ام

و زن بودنم را بکلی فراموش کرده ام.

چقدر جای تو بودن

جای تو نقش بازی کردن سخت است.

دعا

دعا می کنم

هر شب که نه مداوم

در دلم چیزهای عجیبی رخ می دهد

و پاسخ آنرا نمی یابم.

دعا می کنم

بدانم

تعبیر این خوابی که تو هرگز نخواهی آمد؛ چیست؟!



برای همسرم

اعیاد شعبانیه

اول شعبان ولادت امام حسین (ع) و روز پاسدار

                                           دوم شعبان ولادت حضرت ابالفضل العباس (ع) و روز جانباز

                                                                       سوم شعبان روز ولادت سید الساجدین امام زین العابدین (ع)

                                                                                                                                     مبارک باد!!!!


کنار آمده ام

کنار آمده ام

که نیستی

که گوشهای تو دیگر حرفهایم را نمی شنود.


کنار آمده ام

که برای دیدن تو هر جمعه باید مسافت درازی طی کنم.



کنار آمده ام

اگر روزی کار مردانه داشتم نقش تو را بازی کنم.



کنار آمده ام

که آغوشی نیست که گریه هایم را تحویل بگیرد



کنار آمده ام

با متکایی که هر شب ترا در ذهنم مرور می کند.



کنار آمده ام

که وقتی غذایی درست می کنم تنها یک نفره باشد.



کنار آمده ام

تنها با پیراهنی آغشته به بوی تن تو هر شب مرا نجات می دهد. 


کنار آمده ام

خیالت راحت

خیالت راحت یادم می روم نبودنت...


سوم خرداد


یاد بچه های عملیات بیت المقدس بخیر...

پیراهن مردانه

"چقدر پیراهن های مردانه پشت ویترین مغازه ها قشنگند...!
تو را که درآنها تصور میکنم
وسوسه خریدنشان به سرم میزند...
می بینی
فقط مانده بودکه اینهانبودنت را به رخم بکشند که کشیدند"

کنارت می مانم

کنار تو می مانم

حتی اگر

مرگ تو را از من بگیرد.


تولدت مبارک دنیای مجازی من!!!!!!!!!!

سلام. 21 اردیبهشت وبلاگم هشت ساله شد.
تولدت مبارک

چه کرده ای ؟

همه رفته اند

حتی خاطراتشان هم نمانده است

تو چه کرده ای ؟

نه خاطراتت می روند

نه یادت؟!!