رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

دوری از عشق



باور کن همین که غم عشق در سینه نداری خوشبختی!

واژه

کاش واژه ای میافتم که هرگز کسی به عشقش تقدیم نکرده است.


هوای تازه

در هوای تازه ات نفس می کشم

تو مرا دعوت کن به تمام خوبی ها


گر چه عمریست در گناهی غرق اندیشه ام

تو مرا به دریای مهربانی ات بخوان!





به آرزوهای قشنگتون برسین ...

رویا

عیدتون مبارک

بر ملک دلم روی تو خورشید شود /  بر جان و دلم عشق تو امید شود
می نوش یکی جام سلامت ای دوست / خوش باشی و هرروز توچون عید شود . . .


بدی ها

چشم می بندم به همه بدی هایت

اما

بدان دیگر در دعاهایم جایی نداری!





رویا

دلتنگی

نگران نباش !

هنوز دلتنگی معنا دارد 

حرفها دارد

غرور که حرفش را نزن.

چند وقت پیش زیر پاهایت جا ماندند.





پای غرور

می روم

حتی زودتر از خواست تو

تنها یک روز مهلت بده

در این مدت سعی کن

پایت را برداری تا غرورم را جمع کنم.







به آرزوهای قشنگتون برسین ...

رویا

دل

بعضی ها را باید جارو کرد

بیرون انداخت

دل زباله دان نیست.





رویا

به آرزوهای قشنگتون برسین ....




نگذار امشب به فردا برسد


مهدی جان!

باور کن زمین جای ماندن نیست.

این روزها که نه

هر روز و شب که از پی هم می روند

دنیا برایمان عجیب تر و البته تکراری می شود

ما را برهان

از این همه دری که درمانی ندارد

از اینهمه دلتنگی که گاه چونان ریسمان گلو را می فشارد

و گاه از فرط دلتنگی جانمان به لبمان می آید...



نگذار امشب به فردا برسد ... خود را برسان ...




نفسهای تو

نمی مانم در دنیایی که تو دیگر نفس نمی کشی...