رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

امتحان کن

سلام. 


راستش دیشب حال خوشی نداشتم. با اینکه تصمیم گرفته بودم دیگه غصه نخورم اما گریه امانم نداد. با این حال به خودم نهیب زدم اگر همسرم در کنارم نیست اما هنوز مشکلاتم را به تنهایی بدوش می کشم. اگر هنوز نگاه سنگین اطرافیان آزارم می دهد و اگر های دیگر اما باز خدا هست. ای خدا چقدر خوبه تو هستی. چقدر خوبه وقتی از همه چیز و همه کس دل می بریم اما تو همچنان هستی . و می گی بنده من مگه میشه من تو رو فراموش کنم. یادت باشه هر جا بری بازم برمی گردی پیش من. یادت باشه وقتی به من فکر می کنی آرامش پیدا می کنی و گریه و خوابیدن تنها بهانه بیش نیست. پس بی زحمت از همون اول دلت با من باشه همه چیز من بهت می دم. بنابراین دور سلسل نگرد.


راستی راستی هر چقدر هم که دور خودت بچرخی و بخودت بگی من همه چیز و درست می کنم و بخواهی خدارو لحظه ای از یادت ببری همون لحظه ای که از یاد خدا غافل بودی کار دستت می ده. می گی نه امتحان کن اما عواقبش و مسئولیتش پای خودت.


در ضمن

به آرزوهای قشنگتون برسین...

رویا

نظرات 2 + ارسال نظر
مرتضی 1391,11,08 ساعت 17:31

چقدر ساده مینویسی ....

دلم گرفت

حسین 1391,12,08 ساعت 09:29 http://mbz-bmlife.blogsky.com/

سلام رویای عزیز
شرمنده نتونستم برا پست بالایی نظر بزارم یعنی نظرات باز نشد.
مجبورا از اینجا برات کامنت گذاشتم،:
براتون توی نمایشگاه ارزوی موفقیت دارم و خوش به سعادتون که 6 بار رفتید پابوس امام رضا.ما هم خیلی دلم میخواد برم ولی نتونستم تا حالا.برای شما ارزوی موفیت دارم و سر بزن به وبم لطفاااااااااااااااااااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد