رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

نمی دانم

نمی دانم پس از مرگم که آید بر مزار من، که بنشیند به سوگ من...
سیه چشمی ، سیه بر تن کند یا نه؟!
ولی سوگند،تو را سوگند ...
به جان دلبرت سوگند،
مرا هم یاد کن آن شب که من در زیر خاک سرد تنهایی ، تنهایم
...



      منبع: وبلاگ رو به فردا

نظرات 3 + ارسال نظر

سلام.ممنون ازحضورتان.سعادت داشتیدرفتیدکربلا.برامنم دعاکن تامنم این سفروکه میگی تجربه کنم.حق یارتان

حسین 1391,10,03 ساعت 10:57 http://mbz-bm.blogsky.com/

سلام رویا خانم
خدا نکنه
این چه حرفهایی که زدی
حالت خوبه؟ بازم ببخش که این چند مدت سر نزدم بهتون.
موفق باشید و سربلند

آرشید 1391,10,27 ساعت 11:41 http://arshid.blogsky.com

سلام
آثارتان بسیار زیباست
سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد