رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

تیپ امروزم

سلام  

 

امروز تصمیم گرفتم تیپ ساده دخترانه بزنم و بیام کارخونه. چقدر خوبه از اون کت و شلوار طوسی و اتو کشیده و مرتب شیک خلاص شدم. با خودم گفتم دختر جان تو هم مثل دو تا خانوم دیگه که اینجا کار می کنند مگه چه فرقی داری؟ با زهم جواب دادم ناسلامتی تو وکیل این جامعه هستی. بالاخره با کسی که غالبا و هردمبیل لباس پوشیده فرق داری. اما نشد. امروز مانتو مشکی، روسری مشکی براق یا همون ساتن، کفش پاشنه بلند تابستوی، شلوار جین آبی و کیف جیر مشکی تیپ زدم. چادر عربی هم که سرجای خودش ست. خیلی ساده و متواضعانه به محل کارخانه اومدم.  

 

 خوب امروز باید گزارش کار به رئیس بدم. دیروز از بلاروس برگشت. اونقدر خوشحال بود که نگو. آخه قرارداد یک میلیارد دلار بسته بود. البته فکر کنم دو تا قرارداد بود. فعلا که چیزی به من نداده.  

 

بگذریم. حرف پول حالمو به هم می زنه. امان از این مردم که همه چیز رو تو پول می بینن.  

خود من زیاده خواه نیست. یه خونه 50 60 متری. یه ماشین 6 7 ملیونی و یک گوشی موبایل 100 هزار تومنی دارم. دیگه چیزی زیادی نمی خوام. اما به همین رئیس خودمن بگی میگه بنز 300 میلیونی می خوام. تازه همه چیز هم داره. براستی که این پول کثیف با این جماعت از خدابی خبر چه ها که نمی کند.  

 

 

کاری ندارم به این کارها. دلشوره من از گذر عمره و من هنوز نتوستم یک سری سفرهایی که آرزوشو دارم برم که البته امسال یکی داره جور میشه.  

 

 

اجالتا به آرزوهای قشنگتون برسین... 

 

 

رویا

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1391,02,31 ساعت 20:16

باید فرقی بین یک آدما باشه
یک پلیسی به پسرش می گه بابایی میخوای چه کاره بشی پسر جواب داد مثل تو بابایی
بابا زد تو سر بچه گفت خاک تو سرت من می خواستم شاه بشم این شدم وای به حال تو
آخه یش چقدر به کم قانعی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد