رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

امروز چه خبره؟!!

 

سلام به همه خوبان  

 

امروز حالم بهتره از روز پنج شنبه که تصادف کردم حال روحی مناسبی ندارم با اینکه به خیر گذشت اما شوک تصادف هنوز با منه و چند شبی هست که سخت می خوابم و نگاهم مدام به ساعت تو اتاقمه. فکر کنم یک دکتر برم خوبه. البته اونم یه مشت قرص خواب آور میده و از کار و زندگی می اندازه.  

  

البته با خود عهد بستم که یه سفر درست و حسابی برم و از این حالت کسلی و خمیدگی خلاص بشم.      

 

سرم مثل همیشه تو کارخانه شلوغه و  در هیات امناء شهرک صنعتی جلسه با آقای فرماندار این منطقه داریم که محور مشکلات و احدهای صنعتی صحبت خواهد شد.  

 

کاش مدیر عامل خودش می رفت و منو نمی فرستاد. این جلسات برام خوشایند نیست حرفای تکراری و بازهم به نتیجه نرسیده موکول میشه به جلسه بعدی.   

ساعت 2 بعد از ظهر می رم و معلوم هم نیست کی تموم بشه.  

 

 

به آرزوهای قشنگتون برسین... 

 

 

رویا

 

نظرات 1 + ارسال نظر

من از این جلسات اداری فقط از قسمت اخرش که سور چرانی بود خوشم می امد
مخصوصا در ورک شاپ ها از اون قسمت ته ایش که دادن هدایا ی انچنانی بود خیلی خوشمان می امد

سلام


راستش جلسه با فرماندار به جهت اینکه تو کارخونه صادرات و بارگیری تریلی داشتیم رو نرفتم و بعد که پرس و جو شدم گفتند چیز خاصی نبوده در مورد ورزشکاران و بحث حمایتی و اسپانسری بود. قربونش برم که کارفرمای ما همیشه در حال ناله کردنه. به هر حال پیگیری مشکلات در میون نبود و آقایان آمده بودند میوه و شیرینی بخورند و روزشان را سپری کرده باشند.



مرسی که سر زدی


به آرزوهای قشنگتون برسین...


رویا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد