رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

امروز هوا خوب است هوای دل شما چطور؟

سلام به همه خوبان  

 

 

از صبح که اومدم محل کارم حسابی سرم شلوغه.  

نمی دونم چرا امروز سگهای نگهبان کارخانه مدام پارس می کنن. نمی دونم چه خبره!! 

پنجره رو باز گذاشتم تا هوای اتاقم عوض بشه اما باد نمی گذاشت برگه های رومیزم آروم بگیرن.  

 

از کنار پنجره به محوطه کارخانه خیره شدم. اگه هوا همیشه به این خوبی باشه محشره اما هوای بهار هم مثل هوس ما آدمها می گذره و مدام در حال تغییره! 

 

سرمو به سمت آسمون می گیرم و به خدا می گم: خدا جون منتظر منتظر مسافری بودم که دو ساله ازش خبری ندارم!! لطف کن خودت بهش پیغوم بده که چشمام به در خشک شد بالاخره چکار می کنی؟!! 

 

می دونم این پیغام حتما می رسه بدون هیچ سانسوری اما جوابی نخواهد داشت. این روزها حال و روز خوشی ندارم. همش خودمو با روزمرگی ها سرگرم می کنم و درسها رو بهانه می کنم تا کمی تنها باشم.  

 

خوب رسم زندگی همینه دیگه و یاد حرفی افتادم که دیشب به رومانا زدم: زندگی همینه که می بینی... 

امیدوارم خدا هر چه سریعتر دنیا رو به تکاملی کی می خواد برسون و ما انسانها را در بهت و سرگردانی قرار نده... 

 

 

به آرزوهای قشنگتون برسین ... 

 

رویا

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین 1391,02,04 ساعت 10:49 http://hr-mylife.blogsky.com/

سلام
ممنون که سر زدید
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد