رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

عقل و عشق

 

عقل فرمود که دل منزل و ماوای من است   

عشق خندید و بگفت که یا جای تو یا جای من است

نظرات 3 + ارسال نظر
نوپا 1387,10,11 ساعت 15:39 http://www.taheri.blogsky.com

به نام خدا
محرم ماه خون بر شمشیر...

دو دیده اشک باران است ، محرم
ز سوگ جمله یاران است ، محرم

جهان می بارد ، اشک داغ یاران
ز ظلم نابکاران است ، محرم

ز رقص تیر و نیزه جنگ و میدان
نظر بر تیغ برّان است ، محرم

نه رحمی باشد آنجا از یزیدان
عدو را سینه حیران است ، محرم

شکوه و بس عزاداری ، نمایان
به ماتم نوحه خوانان است ، محرم

جوان و پیر و کودک سینه ، عاشق
جهان را جمله نالان است ، محرم


حسین(ع) و جمله یاران شهیدش
محرم راه آنان است ، محرم

هدف بر آن گلوی ناز اصغر
کمان بر چله لرزان است ، محرم

به اشک زینب از نعش برادر
به زخم سم و پالان است ، محرم

گلو بس تشنه از شط فرات است
به راهی ، ساقی ، جانان است ، محرم

عمویی ، ساقی و با مشک آبش
اسیر ، بر تیر و پیکان است ، محرم

ز قدرت زور و بازوی ، ابوالفضل
مروّت تا دم جان است ، محرم

دو طفل مسلم از درد شکنجه
به بندی ، آهی ، پنهان است ، محرم

به زخم و نام اکبر تازه داماد
به عقدش ، حجله باران است ، محرم

تن خونین ، به آن خار مغیلان
به صحنه دیده سوزان است ، محرم

شهادت گشته کامل با محرم
به رمز و ریشه شاهان است ، محرم

نویسد ‹ طاهری› از ماه هجران
سخن در شعر فراوان است ، محرم

***
میر حمزه طاهری هریکنده ای (نوپا)


رایان 1387,10,11 ساعت 22:13


راستی راستی نمیشه هر دو باشن با هم؟

یه حکایت خیلی قشنگی راجع به خلقت عقل و عشق بلد هستم که متنشو پیدا نمیکنم تا بنویسم

من 1387,10,18 ساعت 19:06 http://man7.blogsky.com

خوبه بعضی مواقع برای صرفه جوئی در مصرف عقل عاشق شد.
موفق باشین/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد