رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویا

سلام به همه خوبان  

 

 

من اومدم. اما هنوز خوب نشدم که یک مشکل دیگه پیدا شد. انگار ما آدمها بخصوص مسلمونا نفرین شده اند به درد و متهم هستیم به بند و اسارت. البته خود من دیگه خیلی وقته بی خیال شدم. انگار اگه از این خواب بیرون نیام بهتره. یا شاید سرمو بکنم زیر برف و دیگه چیزی نبینم. اصلا من امروز اومدم که بگم خوبی به کسی نیومده. تا خوبی می کنی فکر می کنن حتما قصدی داری؟ می خوای چیزی بدست بیاری که قبلا نداشتی. بابا ما درمونو به کی بگیم. ما در ازای کار خیر چیزی نمی خواهیم. مگه زوره.  

 

به هر حال دوره نقاهت سرماخوردگی رو می گذرونم. بعدش هم خدا بزرگه تا ببینیم این سرنوشت دیگه چه خوابی برامون دیده؟!! 

 

به آرزوهای قشنگتون برسین...  

 

واسه ما هم یه آرزو کنید بی انصافا!! 

 

 

رویا  

نظرات 2 + ارسال نظر
رایان 1387,09,18 ساعت 11:37


فعلا علی‌آحساب برات یه آرزو میکنم
بعد در مورد نوشتت مینویسم

آرزو میکنم فهمیده شی!!

اونی که میخای رو ازت بگیرن نه اونی که از دیگران تجربه کردن!

رایان 1387,09,18 ساعت 16:56 http://khooshe.blogsky.com


و اما این حکایت آشنا
رویا
از دیگران خرده نگیر! ما آدمها میگن همه رو به یه چوب میرونیم! تجربه خیلی جاها هم خوبه هم بد
متاسفانه اینروزا بدجوری روابط آدما مبتنی شده بر استفاده استفاده و استفاده
بردار روزنامه رو ببین چقدر آگهی هست که میگه ما برا این هستیم که قربون شما بشیم!! و خوشگلیش اینجاس که عمدتا شعار کلاهبرداراس این حرف!! این یه تجربس!!

آدمهایی با طبع بالا نظیر شما هم بعد یه مدت میشن مثل اونایی که باورشون نمیشه کسی کاری رو فقط برا دلش و رضای خدا کرده!

راستی بجز جوونا و پیرا! کسی رو دیدین از دل و خدا یاد کنه ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد