رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

هنوز زنده ام

سلام به همه خوبان

با تو سخن می گویم...

خدایا !

خدایا خوشحالم . از اینکه زنده ام نفس می کشم و هنوز هم رشته ارتباطی من با تو قطع نشده .

خوشحالم که تا اینجا با من بودی و خواهی بود.

خوشحالم که نگران من هستی !!

خوشحالم که هنوز صدایم را می شنوی این یعنی من هنوز وقت دارم که زندگی کنم .

خوشحالم باز هم فرصتی دادی تا تو را صدا کن ؟!

با تو حرف بزنم از همه چیز از گذشته هایم از فردایی که نمی دانم چه بر من خواهد گذشت .

از روزهایی که خیلی دلتنگ می شوم .

از روزهایی که بال پرواز آرزو می کنم و پر می کشم به سویت .

خوشحالم که دلم برای تو تنگ می شود .

خیلی از این شبهای دلتنگیم با تو به گفتگو نشسته ام و سجده بر آستانت سائیده ام

با تو حرفها زده ام و گریسته ام

انگار روبرویم نشسته ای و مرا تماشا می کنی !!

انگار همیشه با منی همیشه احساس می کنم یکی دارد مرا نگاه می کند.

امروز دلتنگ تر از همیشه ام .. باز هم به قلب من سر بزن...

بنده کوچک تو .... رویا

 

نظرات 3 + ارسال نظر

در این حال مستی صفا کردم
تو را ای خدا من صدا کردم
از این روزگاری که من دیدم
چه شبها خدایا خدا کردم
نهادم سر سجده بر خاکت
به درگاهت امشب دعا کردم

مرسی دمت گرم حال کردم با این جمله ها سری هم به ما بزن

راستی تولد یک سالگی وبلاگت مبارک باشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد