-
پاداش
1391,04,26 08:10
دیشب هوا خیلی گرم شد. ترجیح دادم رو تخت نخوابم و بیام کنار پنجره و در و پنجره و باز بزارم. تقریبا ساعت 11 شب به بعد بود که گرد و خاک بلند شد. لحظاتی بعد رعد و برق عجیبی زد و بارون بارید. حالا قصه من برای فرداست که باید حمالی ماشینمو بکنم و تمیزش کنم. خوب نخوابیدم. منتظر تلفن کسی بودم اما زنگ نزد. حدس زدم که باید یا...
-
نگران نخواهم بود
1391,04,25 16:20
امروز آخر وقت اداری دل شوره عجیبی گرفتم. یه اس ام اس زدم به یکی از دوستان: .... دلم خیلی شور می زنه روبراه هستی؟!! چی برگرده بگه خوبه؟ "شور نزه! اذیتا نکن. دلت برای خودت شور بزنه. " shur nazane.azyata nakon. delet vase khodet shur bezane. منو می گی!!! صدای شکستن قلبمو شنیدم. بغضمو فرو بردم و با خودم گفتم کاش...
-
فاصله ها را گله ها را
1391,04,24 17:45
گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را تا زودتر از واقعه گویم گله ها را
-
دوستت دارم
1391,04,19 16:50
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا، دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را… این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش، پشیمان نخواهی شد! سنت که بالا رفت کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده، که...
-
خودکشی کن
1391,04,18 15:06
اگر نمی توانی خود را تحمل کنی خودکشی کن این تنها راه ست که دیگران از شرّ تو درامان باشند.
-
بعد از تعطیلات نصفه نیمه
1391,04,17 11:19
سلام به همه خوبان با کلی حرص خوردن و غذا نخوردن و از این ایراد بگیرد و .. بالاخره امتحانات تموم شد. البته یکی از درسامو خوب امتحان ندادم و بیم افتادن منو عجیب گرفته و آخرش هم می شم هشت ترمه ... گفتم رو تعطیلی نفس راحت بکشم و کلی بخوابم اما از روز 5 شنبه همش بی قرارم. بالاخره تصمیم گرفتم خانواده رو ببرم بیرون هوا خوری...
-
بالاخره چکار کنم؟
1391,04,13 08:08
بدتر از اونایی که وقتی شوخی میکنی جدی میگیرن اونایی هستن که وقتی جدی میگی، شوخی میگیرن ! همیشه چاره "رابطه" نیست ، گاهى باید به "فاصله" فرصت داد . " نیمه گمشده " را بیخیال شو لطفا ، اگر سهم تو بود که گم نمی شد " نیمه پیدا شده " را دریاب !!! آهای تویی که به بهشت و جهنم تو آخرت...
-
سایه ها
1391,04,07 07:57
چقدر کم توقع شده ام نه اغوشت را میخواهم نه یک بوسه و نه بودنت را همین که بیایی از کنارم رد شوی کافیست مرا به ارامش میرساند اصطحکاک سایه هایمان
-
نسل ما و نسل دومی ها
1391,03,27 14:29
ما بچه های کارتون های سیاه و سفید بودیم کارتونهایی که بچه یتیم ها قهرمانهایش بودند ما پولهایمان را می ریختیم توی قلک های نارنجکی و می فرستادیم جبهه دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم توی روزنامه دیواری هایمان عکس امام را می کشیدیم شهید که می آوردند زار زار گریه می کردیم اسرا که برگشتند شاد شاد خندیدیم ما از...
-
چه کم داری؟
1391,03,24 08:50
از تمام داشته هایت که به آن می بالى خدا را جدا کن بعد ببین چه دارى ؟ به همه کمبودهایت که از آن می نالى خدا را بیفزا و ببین دیگر چه کم دارى ؟
-
زبان مادری- شعر
1391,03,21 14:49
حیفم اومد زبان مادری فراموشم بشه: دورنالار سیز اوچورسوز نه خوش گؤیلر اوزونده اؤلکه لر آشیرسیز داییم دورنالار گؤی اوزونده بیر آن دایانین دورون دردیمی سیزلره دئییم دورنالار *** گونشیم باتیبدی گون قارالیبدی سیز گؤرن چؤللری دوم قار آلیبدی خزان وورموش باغچا تک سارالیبدی ایلیم، گونوم، هفتهم، آییم دورنالار! *** هارای چکدیم...
-
لحظات ملکوتی
1391,03,20 16:42
سلام به همه خوبان دیروز کلاس جزای اختصاصی داشتیم. استاد ما یک سال از من بزرگتره یعنی متولد 1357 و دکترا داره . و من هنوز اندر خم یک کوچه ام از کلاس اومدم تا دنبال دوستم مریم برم که استاد جلو سبز شد. نه من تونستم سلام کنم نه اون. بالاخره روسریمو مرتب کردم و گفتم سلام و با دست اشاره کردم بفرمائید. لبخندی زد و رفت داخل...
-
رومشکان چه شد؟
1391,03,17 17:20
سلام به همه خوبان امروز روز بسیار پر کاری بود. صبح اول صبح رفتم وزارت امور خارجه که از یک کارشناس خارجی در کشور عربستان دعوت کنم بیاد کارخونه. ماشین نبردم. بنابراین دادشم منو تا یه جایی رسوند. در ابتدا باید می رفتم سازمان بازرگانی استان تهران و بعدش می رفتم وزارت امورخارجه. کارم اتاق زیاد طول نکشد. با خودم گفتم حتما...
-
رومشکان را دریابید
1391,03,11 09:07
رومشکان را دریابید زنگ زدم حالش را بپرسم نمی دانستم در بیمارستان 15 خرداد ورامین بستری. علتش را پرسیدم. گفت: من در شهرستانی به نام رومشکان واقع در ایلام زندگی می کنم که در فاصله 2 ساعت به آنجا خواهی رسید. همه مردمان رنگ پریده با دندانهای پوسیده و اگر بیشتر دقت کنی دارای بیماریهای کلیوی و پوستی و.. می باشند. علتش آب...
-
روستای رومشکان را دریابید
1391,03,11 08:49
سلام به همه خوبان امروز قصد داشتم برم دانشگاه و جزوه هامو از دوستم بگیرم. یه اس ام اس دادم که من ساعت 2 انقلاب هستم. می دونین چی گفت: من بیمارستان 15 خرداد ورامین بستری هستم. مرخص شدم هر جا بخواهی برات می یارم. طاقت نیاوردم و بهش زنگ زدم. افسانه چرا بستری شدی؟ توضیح داد که مشکل کلیه دارد. برای لحظاتی در این دنیا...
-
بهانه
1391,03,10 14:15
این روزها دلم کمتر می گیرد. می پرسی: چرا؟ گفتم: همه بهانه ام این بود که چرا دیر به خانه می آیی؟!! اما اکنون که رفته ای و با خاک همآغوش شده ای.. بهانه ای برای دلگیری ندارم... آرام نشسته ام که مگر نیمه شب هم شده به خانه ات برگردی؟!!
-
سوم خرداد
1391,03,03 17:23
سلام امروز سوم خرداد و سالروز عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر است. این روز را به همه کسانی که مایه آرامش و آسایش اکنون ما شدند تبریک می گویم.
-
دوم خرداد بر من چه می گذرد؟
1391,03,02 08:42
سلام به همه خوبان حیفم اومد از امروز چیزی ننویسم. امروز دوم خرداد ماه و سالروز شهادت کسی که من خیلی نسبت بهش ارادت دارم. البته شما ها نمی شناسید اما خود من هم چند سالی هست که میشناسمش" شهید حسن همدانی نژاد " از شهدای خرداد یعنی مقاومت و ایثار در خرمشهر خونین. که در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید. سوم خرداد...
-
امروز کارخونه چه خبره؟
1391,03,01 11:59
سلام امروز سرم کلی شلوغه. از آنجا که در کارخانه همه جور از آدم بیگاری می کشند؛ دارم روی سایت شرکت کار می کنم. راستش یادم رفته چجوریه؟ ولی به هر حال دارم سایتو بررسی میکنم. خوبیش اینکه که من زبان روسی و عربی نمی دونم و مجبورم رو فارسی و انگلیسی کار کنم و خانومی که به زبان روسی و عربی مسلطه اطلاعات رو به من میده و من...
-
رابطه یک سیب
1391,03,01 08:02
امیدوارم لذت ببرید شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که همه خوندن یا شنیدن : تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار...
-
فرزند من
1391,02,31 08:50
سلام راستی هر روز که می گذره به این و بلاگ فکر می کنم. فرق بین من و بلاگ در اینه که من مطالبمو تو این مکان می گذارم اما وبلاگ فقط و فقط صبورانه حرفهای منو گوش می ده و این اجازه رو می ده که دیگران هم از حرفهای من آگاه بشن. در وحله دوم اینکه وبلاگ مثل فرزند خودت می مونه. الان فرزند من 8 ساله شده. اخلاقش هم خوبه. اون...
-
تیپ امروزم
1391,02,31 08:37
سلام امروز تصمیم گرفتم تیپ ساده دخترانه بزنم و بیام کارخونه. چقدر خوبه از اون کت و شلوار طوسی و اتو کشیده و مرتب شیک خلاص شدم. با خودم گفتم دختر جان تو هم مثل دو تا خانوم دیگه که اینجا کار می کنند مگه چه فرقی داری؟ با زهم جواب دادم ناسلامتی تو وکیل این جامعه هستی. بالاخره با کسی که غالبا و هردمبیل لباس پوشیده فرق...
-
سخن روز
1391,02,30 16:35
گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را تا زوتر از واقعه گویم گله ها را ..
-
سخن روز
1391,02,30 16:19
گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را تا زوتر از واقعه گویم گله ها را ..
-
مذارکه داخلی یا خارجی؟!!
1391,02,27 09:03
سلام امروز کارم با کشور روسیه و مذاکره با چند کشور روسی زبان خواهد بود البته اگر زبون فهم داشته باشند. اساسا من به شخصه می گم کار در کشور خودمون خیلی راحت تره اونقدر نوآوری و ابتکارات وجود داره که بعضی از ما حتی تو خواب هم اونو پیدا نمی کنیم. به نظر من مذاکره با شهرداری ها و فرمانداریها و وزراء خیلی راحتره تا با...
-
مذاکره داخلی یا خارجی؟!!
1391,02,27 09:03
سلام امروز کارم با کشور روسیه و مذاکره با چند کشور روسی زبان خواهد بود البته اگر زبون فهم داشته باشند. اساسا من به شخصه می گم کار در کشور خودمون خیلی راحت تره اونقدر نوآوری و ابتکارات وجود داره که بعضی از ما حتی تو خواب هم اونو پیدا نمی کنیم. به نظر من مذاکره با شهرداری ها و فرمانداریها و وزراء خیلی راحتره تا با...
-
سال دردسرآفرین
1391,02,26 16:02
سلام این هفته که رئیس نبود به تمام کارهای ناتمام شرکت رسیدگی کرد. گزارش مجوز تاسیسی معدن داران رو گرفتم. تمام اخبار پروژه های ملی رو چاپ کردم. گزارشات حقوقی و روند کارها رو بررسی کردم. جواب مشتریان داخلی و خارجی رو دادم. یک سری اطلاعات فنی جدید از رئیس هیئت مدیره شرکت یاد گرفتم و خلاصه حسابی سرمو مشغول کردم. آخر هفته...
-
امروز چه خبره؟!!
1391,02,25 13:18
سلام به همه خوبان امروز حالم بهتره از روز پنج شنبه که تصادف کردم حال روحی مناسبی ندارم با اینکه به خیر گذشت اما شوک تصادف هنوز با منه و چند شبی هست که سخت می خوابم و نگاهم مدام به ساعت تو اتاقمه. فکر کنم یک دکتر برم خوبه. البته اونم یه مشت قرص خواب آور میده و از کار و زندگی می اندازه. البته با خود عهد بستم که یه سفر...
-
واقعیت روزگار تلخ امروز ما چیست؟
1391,02,24 12:37
این متن را یکی از دوستان امروز صبح برایم اس ام اس کرد که خواندنش خالی از لطف نیست: "در زمستان سرد و یخبندان، کلاغ غذا نداشت تا جوجه هایش را سیر کند. بدن خودش را می کند و به جوجه هایش میداد تا زنده بمانند. زمستان تمام شد و کلاغ مرد. اما جوجه ها همه زنده ماندند و گفتند: خوب شد مرد. راحت شدیم از این غذای...
-
روز زن
1391,02,23 08:26
سرم را نه ظلم می تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم ؛