-
یک روز دیگر در کارخانه
1392,01,11 11:14
سلام به همه خوبان امروز کمی زودتر از خواب بیدار شدم که ماشین رو کمی وارسی کنم. آخه دیروز فن رادیاتورش کار نمی کرد. نه نشد. کار نکردم. به طرف کارخونه به راه افتادم. کمی با حراست کارخونه صحبت کردم که می گرفت باطری موتورش رو جلوش چشمش دزدیدند و دردسر کلانتری و آگاهی داشت و از شکایتش منصرف شده بود. حرف قشنگی زد که در...
-
یک روز با دیوان عدالت اداری
1392,01,08 09:28
دیروز رفتم برای تقدیم دادخواست در دیوان عدالت اداری. مدارکم کامل بود و شک نداشتم که دادخواست به دلیل نقص در مدارک رد نخواهد شد. وارد دیوان شدم. هیچکس نبود. یک سرباز درب ورودی بود. بازرسی خواهران کسی نبود که بازرسی کند. کم مانده بود سرباز از من بازرسی کند. فقط منتظر بود که اینو بگه و دیوان رو روی سرش خراب کنم. و بعدش...
-
تبریک سال نو
1392,01,05 14:18
سال نو مبارک!
-
عمر ذهن
1391,12,27 09:47
از عمر ذهنم 366 روز گذشت...
-
من و گربه سر کوچه امشب
1391,12,23 18:30
هر کاری هم که نکنم قدم زدن شبانه 10 دقیقه ای ترک نمی کنم. مثل هر شب به بهانه سر زدن به ماشین قدم زدم. آسمون صاف بود و ستاره ها با ابرها کنار آمده بودند و کاری به کار هم نداشتند. کمی سرد بود. اما دلچسب بود که هیچ کس غیر تو در کوچه قدم نمی زد. دستم توی جیبم بود و به سمت ابتدای کوچه به راه افتادم. بعضی از همسایه ها می...
-
سفر به مشهد
1391,12,23 18:16
سلام به همه خوبان همون روز 30 بهمن کارپرداز شرکت برام بلیط مشهد البته با قطار برام گرفتم. دوم اسفند رفتم به مشهد. نمی دونین چه لذتی داشت این سفر. باور کنید همه رو یاد کردم. دلم برای امام رضا (ع) پر می زد. با چه شوق و ذوقی. وقتی به کنار ضریح امام رضا رسیدم حال خرابی داشتم. بلاتشبیه شبیه مستها شده بودم. آخه از آخرین...
-
یکنواختی
1391,11,30 12:21
سلام چند روز بود که تو کارخانونه مشغول تهیه مدارک و کاتالوگ برای نمایشگاه ترکمنستان بودم. البته سرم بابت آخر سال بودن و جمع بندی واحد بازرگانی و حقوقی هم شلوغ بود. این روزها احساس می کنم به یکنواختی رسیدم بله درست از همان چیزی که می ترسیدم. با خودم گفتم آخر هفته برم مشهد پابوس امام رضا(ع) شاید از این حالت بیرون بیام....
-
شاد باش
1391,11,23 09:12
"شاد باش نه یک روز بلکه همیشه ... بگذار آوازه شاد بودنت چنان در شهر بپیچد که روسیاه شوند آنان که بر سر غمگین کردنت شرط بسته اند"
-
امتحان کن
1391,11,08 10:44
سلام. راستش دیشب حال خوشی نداشتم. با اینکه تصمیم گرفته بودم دیگه غصه نخورم اما گریه امانم نداد. با این حال به خودم نهیب زدم اگر همسرم در کنارم نیست اما هنوز مشکلاتم را به تنهایی بدوش می کشم. اگر هنوز نگاه سنگین اطرافیان آزارم می دهد و اگر های دیگر اما باز خدا هست. ای خدا چقدر خوبه تو هستی. چقدر خوبه وقتی از همه چیز و...
-
سخن روز
1391,11,08 10:37
"هرگز از سمت جلو به یک گاو، از سمت عقب به یک اسب و از هیچ سمتی به احمق نزدیک نشوید."
-
اول هفته
1391,10,30 08:53
سلام. وارد محوطه کارخانه که شدم سکوت عجیبی همه جا رو احاطه کرده بود. وای که چقدر از سکوت اینجوری متنفرم. با اینکه هنوز خستگی دیروز از تن رخت برنبسته اما سرحال به نظر می رسم. امروز قرار بود به دادگاه رودهن برم. اما از آنجا که حوصله این دادگاه.... رو ندارم گذاشتم بعد از ایام امتحانات دانشگاه برم و حسابی حواسم رو جمع...
-
بنده و خدا
1391,10,27 11:33
" بنده ای بیش نبودی؛ من خدایت کردم..."
-
دلتنگی
1391,10,18 13:35
" می دانی! دلتنگی مثل آتش زیر خاکستر است. گاهی فکر می کنی تمام شده است. اما یک دفعه همه ات را آتش می زند" یکی از د وس تان
-
بعد از تو
1391,10,06 11:40
وای بر من که چقدر بعد از تو نفس کشیده ام چقدر روز را تماشا کردم درد تلخی ست اگر بدانی چقدر بعد از تو شب را سحر کرده ام بغضی که گاه و بی گاه مرا احاطه می کند آه ! چقدر سینه ام می سوزد وای بر من که چقدر بعد از تو نفس کشیده ام
-
یلدا
1391,09,30 12:40
پیشاپیش شب یلدای خوبی در پیش رو داشته و به آرزوهای قشنگتون برسین..
-
اولین برف پائیزی 91
1391,09,25 09:54
سلام چقدر زیباست این برف پائیزی. صبح که سوار ماشین شدم برف نم نم می بارید و نوید بارش طولانی را با خود به یدک می کشید. نزدیک کارخانه که شدم برف دیگر امانش بریده بود. های های بارید. ساعت اکنون 9/37 دقیقه به وقت تهران و هنوز برف در حال بارش است. محوطه کارخانه پوشیده از برف شده بود. دلم می خواست مثل کودکان محوطه را بدوم...
-
نمی دانم
1391,09,20 09:26
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 ن می دانم پس از مرگم که آید بر مزار من، که بنشیند به سوگ من ... سیه چشمی ، سیه بر تن کند یا نه؟ ! ولی سوگند،تو را سوگند ... به جان دلبرت سوگند، مرا هم یاد کن آن شب که من در زیر خاک سرد تنهایی ، تنهایم ... منبع: وبلاگ رو به فردا
-
ابوذر شدنم را
1391,09,19 10:59
شعری از مرحوم خلیل عمرانی که روز یکشنبه 19 آذر91 در 48 سالگی در گذشت- شاعر آئینی: «ابوذر» میخواست خزان جنگل باور شدنم را دشمن که نمیخواست تناور شدنم را یک فصل ز شمشیرترین سایه گذشتم اندیشه فردایی دیگر شدنم را از آتش و فریاد برایم کفنی دوخت مادر که ببیند من و پرپر شدنم را در باور من معجزه عشق نمرده است افسون مکن ای...
-
دنیای بی ارزش
1391,09,12 14:07
چند وقت پیش یکی از دوستانم که مهندس عمران است بعد از چهار سال ایمیل زد. برام جالب شد که تو این مدت بهش چی گذشته. بعد از کش و قوس بالاخره شماره تلفن دفتر جدیدشو برام ایمیل زد. حقیقتش تلفن منزلشو داشتم ولی چون متاهل بود و زن و بچه داشت نمی خواستم اینجوری مزاحمت ایجاد کتم. مهندس رامین مرد پر شور و تلاشی بود. یک دختر...
-
شاید ندارد
1391,09,12 13:42
"گفتم فراموشت کنم شاید روی از خاطرم شاید ندارد بعد از این باید فراموشت کنم."
-
ما هم می تونیم!!
1391,09,09 10:55
خدا از روح خودش تو بدن انسان دمید "چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بود برای مشتریها ,, افراد زیادی اونجا نبودن , 3نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یه پیرزن پیر مرد که نهایتا 60-70 سالشون بود ,, ما غذا مون رو سفارش داده بودیم که یه جوان نسبتا 35 ساله اومد تو...
-
پدرها و فرشته ها
1391,09,09 10:02
" Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 فرشته ها میتوانند مرد هم باشند به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانیش گریه ی فرزندش رو دید ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش ! به سلامتی پدری که نمی توانم را در...
-
کاش می فهمیدی
1391,08,27 17:21
" کـاش مـی فـهـمیـدی .... قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی: بـمان... نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛ و آرام بـگویـى: هـر طور راحـتـى ... !"
-
خوشبختی
1391,08,24 15:38
"خوشبختی گاهی با یک نگاه آغاز می شود"
-
رسم
1391,08,18 12:44
"چه رسم جالبی است !!! ...محبتت را می گذارند پای احتیاجت … ...صداقتت را می گذارند پای سادگیت … ...سکوتت را می گذارند پای نفهمیت … ...نگرانیت را می گذارند پای تنهاییت … ...و وفاداریت را پای بی کسیت … و آن قدر تکرار می کنند که خودت باورت می شود که تنهایی و بی کس و محتاج...!!! ...آدم ها آن قدر زود عوض می شوند … آن...
-
بسیار زیبا از مرحوم حسین پناهی
1391,08,17 10:50
Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 ♡ دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردها یش شده ایم ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ ♡ * * * اینجا در دنیای من، گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند * * دیگر گوسفند نمی درند * * به...
-
تعطیلات خوش گذشت؟!!!
1391,08,14 15:44
سلام بعد از چند روز تعطیلی که چه عرض کنم من همش سر کلاس درس بودم و بی خوابی هم کشیدم. یک دل سیر نتونستم بخوابم. البته بماند که دیروز تا لنگ ظهر ساعت 1 بود که خواب بودم. مگه می شد منو از تخت جدا کرد؟!!! به هر حال بلند شدم . باور کنید تلو تلو می خوردم از بس که خوابیده بود. یاد ترافیک وحشتناک تونل توحید که روز پنج شنبه...
-
هوای گریه - هوای خنده
1391,08,03 14:13
امروز بر عکس هر روز دیگه کمی انگیزه دارم. با خودم فکر کردم اگر یک مسافرت کوتاه ترجیحا خارجی داشته باشم حالم سرجاش می یاد. اما آنجا که دلار شده حرف اول و آخر تا مدتی باید قید مسافرت خارجی رو از یاد ببرم. راستش دلم برای هندوستان خیلی تنگ شده. امیدوارم دوباره بتونم بازم بتونم کنار دریای اقیانوس هند بایستم و سرمو بگیرم رو...
-
یک شب بارانی
1391,08,03 08:48
سلام به همه خوبان دیشب بارون بارید. این ور که خیلی شدید بود. هرچی آدم تو کارخونه بود رو سوار کردم و رسوندم. چون خودم خیلی تو بارون موندم و بقیه اونهایی که وسیله داشتند منو رسوندند. از اومدن بارون شاد نمی شم. البته غمگین هم نمی شم. بیشتر به فکر فرو می رم. سرمای دلچسب بارون چشیدنی هست. ساعت هنوز پنج و نیم بود اما...
-
یک روز با پائیز
1391,07,27 09:52
سلام به همه خوبان تقریبا یک ماه داره از فصل پائیز که - فصل آغازها و پایانهاست - می گذره. نمی دونم فقط من اینجوریم یا همه تقریبا دچار این احساس هستند؛ غروب که می شه بغضی نامعلوم گلومو به دردمیاره. انگار یاد کسی می افتم که یا در کنارم نیست و یا از نبودنش در عذابم. غروب پائیز عمر کوتاهی داره ولی امان از اون دل که گرفتار...