-
خسته
1387,09,09 16:07
من که نیستم خسته از دیدار تو خسته ام از بازی گردون تو
-
روزمرگی
1387,09,06 15:32
سلام به همه خوبان راستش چند روزی بود که حسابی سر گرم کار بودم. کارمو با اجازه همتون عوض کردم. اگر میز کار هم تو محل کار و خونه ببینی! تعجب می کنی. شتر با بارش گم میشه. (نخندین) حال هم باید ترجمه کنیم هم سایت شرکت رو رو براه کنم هم خودمون برای نمایشگاه اختصاصی ایران در کنیا آماده کنیم. کلی کار داریم. از موقعی که اومدم...
-
در حواشی شعرهایم
1387,09,02 15:27
در حواشی شعرهایم، همیشه طنین ِ ممتد ِ طعنه را شنیده ام! که : شاعران از فتح ِ قله های قیود و قافیه بازآمده اند و تو گریه های مکرر خود را ترانه می نامی؟ اگر اینگونه بود، هر کودکی شاعر و هر انشای کودکانه همنام ِ ترانه بود! می شناسم این اهالی ِ همهمه را! در عبور از معابر ِ باد، شاعران ِ بسیاری را دیده ام! شاعرانی که به...
-
شب عاشقان
1387,09,02 15:25
شب عاشقان بیدل چو شبی دراز باشد تو بیا کز اول صبح در بسته باز باشد...
-
نگاه
1387,08,29 16:19
همیشه نگاهی رو باور کن که اگر از آن دور شدی در انتظارت بماند.
-
شب های کویر
1387,08,29 13:20
شبهای کویر فارغ از همه پیوندهاست .
-
اطلاعیه
1387,08,23 11:02
سلام تا اطلاع ثانوی نیستم... به آرزوهای قشنگتون برسین... رویا
-
چراغی در افق
1387,08,22 10:32
به پیش روی تو چشم یاری می کند دریاست! چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست! وجودم بسته در زنجیر خونین تعلقهاست. خروش موج با من می کند نجوا که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت مرا آن در که بر دریا زنم نیست ز پا این بند خونین برکنم نیست امید آنکه جان خسته ام را بر آن نایده ساحل افکنم نیست!...
-
برای او که رفت ...
1387,08,20 12:26
زغم اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
-
یا امام رضا(ع)
1387,08,20 09:39
ولادت امام رضا (ع) بر همه شیعیان مبارک. ان شاا... همه به آرزوهای قشنگشون برسن... رویا
-
یک شعر
1387,08,19 15:15
من از چشمان خویش آموختم رسم محبت را که هر عضوی بدرد آید بجایش دیده می گرید ...
-
یک شعر
1387,08,19 14:50
این شعر هیچگاه در ذهنم کهنه نمی شود. گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی سعدی
-
یک کلام
1387,08,18 12:14
هر وقت کسی رو دیدی احساس کردی میخواد بغلت کنه و فقط تو می بینیش... زبونت بند اومده... صدایی نمی شنوی... زمان نمی گذره... مطمئن باش عزرائیله
-
گوته و حافظ شیرازی
1387,08,15 16:27
در پى این مطالعات و بر اثر تأمل و تعمق در این آثار بود که گوته بهعظمت دنیاى معنوى شرق پى برد و قادر بهدرک ارتباط میان ادیان کهن مشرقزمین و فلسفه زندگى و طبیعت انسان شرقى شد و در راه جست و جو براى یافتن رمز و رازهاى شعر و ادب سرزمینهاى شرقى افتاد. اما در این سیر و سلوک چنان آتش در اعماق وجودش مىافتد و از خود بىخود...
-
اون دنیا
1387,08,15 16:20
اون دنیا خدا نمی پرسه مدل ماشینت چیه؟ می پرسه چند تا پیاده رو سوار کردی؟ نمی دونم از کدوم سایت برداشتم. صاحبشش ببخشه!!
-
خسته
1387,08,14 15:55
خستهام از این کویر، این کویر کور و پیر این هبوط بیدلیل، این سقوط ناگزیر آسمان بیهدف، بادهای بیطرف ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر ای نظارهی شگفت، ای نگاه ناگهان! ای هماره در نظر، ای هنوز بی نظیر! آیه آیهات صریح، سوره سورهات فصیح! مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر مثل شعر ناگهان، مثل گریه بیامان مثل لحظههای...
-
بدون شرح
1387,08,13 15:27
رفت به همین سادگی...
-
دل دخترانه من
1387,08,12 15:16
سلام به همه خوبان انگار که خواب بودم ... ناگهان از روی تاب به زمین خوردم . مادرم به سویم شتافت و پله ها را چند تا یکی پیمود و به من رسید .. در آغوشش گرفت و رویم را بوسید ... هنوز یادم هست دستان مهربانش را، هنوز پس از گذشت سالیان سال لذت آن بوسه را و عطر نفسهایش را حس می کنم... اما افسوس اینک من ماندم و یک دنیا خاطرات...
-
باران
1387,08,12 11:42
-
کجائی؟
1387,08,12 08:57
کجائی ای که دلم بی تو در تب و تاب است...
-
به یاد رومانا
1387,08,11 14:20
تو فصل پنجم عمر منی و تقویمم به شوق توست که تکرار می شود هر سال... رویا
-
سفر به شیراز و کازرون - بخش آخر
1387,08,09 10:42
بخش آخر مقصد بعدی من شهر شهید پرور کازرون بود. همان شهری که در دوران انقلاب اسلامی یکی از چند شهر مهم در زمان حکومت نظامی و تحت شدید تدابیر امنیتی بود. به هر حال دیدن کازرون شاید همه معماهای مرا حل می کرد. باید به ترمینال امیر کبیر می رفتم. از کنار پارک کودکان و یا بقول شیرازی ها پارک قوری گذشتم. مسافرین زیادی بودند...
-
سفر به شیراز و کازرون - بخش سوم
1387,08,08 13:32
سفر به شیراز و کازرون بخش سوم نمی دانم ولی این سفر برایم مثل بقیه سفرهای داخلی و یا خارجی نبود. یک معادله نامفهوم وجود داشت که باید حلش می کردم. در ضمن یکی از بچه ها هم خیلی دوست داشت که در این سفر همراه من باشد ولی به دلایلی نتوانست مرا همراهی کند. البته تنهایی یه چیز دیگه ست!! به هر حال دیدن یک شهید آن هم بعد از...
-
یک شعر
1387,08,08 08:44
انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند. قیصر امین پور
-
به یاد مرحوم دکتر قیصر امین پور
1387,08,08 08:42
-
سفر به شیراز - بخش دوم
1387,08,07 09:46
سفر به شیراز و کازرون بخش دوم: بالاخره نزدیک حرکت شد. از ترمینال زدم بیرون. کنار خانمی نشستم که بچه کوچکی در آغوشش بود. پرسیدم کجا می روید؟ گفت: ماهشهر برای دیدن مادرم می روم. یکسالی هست که مادرم را ندیده ام. پرسیدم تا ماهشهر چقدر راه است؟ گفت: 18 ساعت. بعد از دقایقی دیدم مردی صدا زد: شیراز ساعت 4 سوار بشن. از آن زن و...
-
یک شعر
1387,08,06 16:35
بسته زنجیر ترس نگاه مرا شکسته سبد سبد خیال مرا مانده در هبوط نیاز، سکوت این سرانجام کجاست؟ چه بس خیالها به روی تو ماند چه روز و شبها بی حضور تو گذشت این مانده هوس در گلو بغضی فروریخته در ویرانه سراست! به هر کجا روم به هر زمان روم شکسته می نمایدم کنون که رنگ عافیت نمانده در نگاه من چه خوش ترانه می شود اگر ز کهکشهان...
-
صبر کن
1387,08,06 13:45
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو ای کبوتر به کجا؟ قدر دگر تاب بیار آسمان پای پرت پیر شود بعد برو تو اگر کوچ کنی بغض گلو می شکند صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد باش تا خواب تو تعبیر شود بعد برو منبع: زیر سایه عشق تو
-
سفر به شیراز - بخش دوم
1387,08,06 10:04
سفر به شیراز و کازرون بخش دوم: بالاخره نزدیک حرکت شد. از ترمینال زدم بیرون. کنار خانمی نشستم که بچه کوچکی در آغوشش بود. پرسیدم کجا می روید؟ گفت: ماهشهر برای دیدن مادرم می روم. یکسالی هست که مادرم را ندیده ام. پرسیدم تا ماهشهر چقدر راه است؟ گفت: 18 ساعت. بعد از دقایقی دیدم مردی صدا زد: شیراز ساعت 4 سوار بشن. از آن زن و...
-
چند کلام
1387,08,05 09:43
” هیچ چیزی نمی توان به کسی یادداد، اما می توان باو کمک کرد تا پاسخ ها را در درون خود بیابد.“ (گالیلو گالیله) ” گذشت زمان بر آن ها که منتظر می مانند بسیار کند، بر آن ها که می هراسند بسیار تند، بر آن ها که زانوی غم در بغل می گیرند بسیار طولانی، و بر آن ها که به سرخوشی می گذرانند بسیار کوتاه است. اما، برآن ها که عشق می...