ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که باید بروم حوصله ای نیست
و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست...
رو یا
به آرزوهای قشنگتون برسین...
در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم
که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
دورها آوائی است که مرا می خواند....
به آرزوهای قشنگتون برسین...
رویا
این قافله عمر عجب می گذر د
در یاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد..
به آرزوهای قشنگتون برسین ...
رویا
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بیخبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمد نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
گفتم این روی فرشته است عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته است و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیر وزبر خواهم شد
گفت می باش چنین زیر وزبر هیچ مگو
ای نشسته تو در این خانه ی پر نقش و خیال
خیز از این خانه برون ، رخت ببر، هیچ مگو
به آرزوهای قشنگتون برسین...
رویا
با تو می گویم:
تنها تنبلی که شاید هیچگاه جبران نشود٬
زمانی است که صدای در زدن خوشبختی را
بشنویم و برنخیزیم...
به آرزوهای قشنگتون برسین...
رویا