رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

بالاخره پر سرعت شدم

سلام 

امروز بالاخره اینترنت ADSL  خونه وصل شد. هر چند سرعتش پائینه ولی از هیچی بهتره. 

هنوز خستگی نمایشگاه رو حس می کنم. امروز تولد یکی از دوستانم بود براش هدیه هم خریده بودم اما وقتی بهش زنگ زدم خواب بود. چند بار بهش زنگ زدم گفت سرم شلوغه. 

من نمی دونم چرا آدمها اینجوری هستند. الحمداله خدا را شکر من از هیچ لحاظی کمبود ندارم. پدر و مادر خوب، کار خوب اما این دوستان من خیلی بی معرفت هستند. حالا اگر من یک روز زنگ نزنم فردا گله می کنند که رویا چرا زنگ نزدی؟!! 

اما وقتی خود من با اینهمه مشغله زنگ می زنم جواب تلفن نمی دن. راستی این دنیا اونقدر ارزش داره که دل کسی رو از خودمون برنجونیم. دل کسی که شاید یه زمانی دیگه بین ما نباشه؟!!!



به آرزوهای قشنگتون برسین...


رویا 

نظرات 2 + ارسال نظر
morteza 1392,02,12 ساعت 17:47

سلام رویا !

خوبی ؟! خسه نباشی ! نمیدونم چرا با خوندن این مطلبت یاد این شعر افتادم که :

چرا دنیا با تموم وسعتش ، جایی برای لبخند من نداشت ؟!

پای هر چی که دویدم آخرش ، حسرت داشتنش رو به دلم گذاشت !



حالا کادو رو چیکار کردیش ؟ ! بده من ! دو ماه دیگه تولدمه !

س م ح 1392,02,13 ساعت 08:18 http://gitare.blogsky.com

اگه جواب نداده شاید کاری داشته برای خودمم
خیلی وقتا پیش میاد نتونم جواب بعضیا رو بدم ازم ناراحت میشن
در صورتی که من اصلا منظوری ندارم و کار داشتم

ADSL مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد