روزمرگی

سلام به همه خوبان  

راستش چند روزی بود که حسابی سر گرم کار بودم. کارمو با اجازه همتون عوض کردم. اگر میز کار هم تو محل کار و خونه ببینی! تعجب می کنی. شتر با بارش گم میشه. (نخندین) 

حال هم باید ترجمه کنیم هم سایت شرکت رو رو براه کنم هم خودمون برای نمایشگاه اختصاصی ایران در کنیا آماده کنیم. کلی کار داریم. از موقعی که اومدم تو این شرکت جدید وقت نکردم که بیام و پست بزارم.  

به هر حال چند روزی نبودم و دلم برای این فضا تنگ شده بود.  و البته برای یک نفر که اسمش محفوظه!

یک سری مشکلات شخصی هم پیش اومده که داره به لطف خدا مرتفع می شه! 

راستی تصمیم گرفتم یه سری دوباره هندوستان بزنم. هنوز تحقیقاتم تکمیل نشده به احتمال قوی نزدیک عید نوروز می رم.  

بعدش اینکه از برخی از دوستان گله مندم.  

فعلا ویراستاری و نوشتن خاطرات دو آزاده همچنان به قوت خودش باقیه. صبح تا شب سر کار بعدش هم از شب تا نیمه های شب ویراستاری...  

خلاصه وقت سرخاروندن هم ندارم. من که هر روز به خودم می رسیدم الان مدتی که از خودم خبری نیست. همه وقتم شده برای دیگران. البته تا مجردی وجود داره ازش دارم لذت می برم. بعدش هم خدا کریمه. 

این بود یک قسمت از زندگی که نه روزمرگی من ...   

اجالتاْ به آرزوهای قشنگتون برسین... 

رویا