رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

یک شعر

 

ز بس در شهر تنهایی برفتم کو به کو خسته  

 

شده چون موی شبگونت وجودم مو به مو خسته  

 

در این شهر فراموشی یکی هم ناله می خواهم  

   

نشد همناله ای پیدا و من از جستجو خسته     

  

اگر چه جان به لب دارم و یا چون لاله تب دارم   

  

ز شوق دیدن رویت نیم از آرزو خسته     

چو مجنون بیابانگرد جان خسته    

نیم از آرزو خسته     

که لیلای وصالت را نیم از گفتگو خسته

 

الا ساقی برافروزان چراغ باده را امشب  

 

خمستانی مهیا کن٬ مکن دست و سبو خسته  

....

نظرات 1 + ارسال نظر



سلام دوست عزیز وبلاگت عالیه اگه موافق باشی تبادل لینک کنیم منو با اسم وبلاگ تخصصی کشتی کج لینک کن بعد خبر بده تا تو رو با چه اسمی لینک کنم

سلام

تشکر از اینکه به کلبه کوچک من سر زدی. من شما را با نام کشتی کج لینک کردم.
شما هم من را با نام رویاهای من لینک کنید.


به آرزوهای قشنگتون برسین...


رویا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد